همایندهای کلمه “Pay”
همایندهای کلمه “Pay” Pay attentionتوجه کردن Pay a complimentتعریف و تمجید از کسی Pay your respectادای احترام کردن Pay a fineپرداخت جریمه Pay a billپرداخت قبض یا صورت حساب Pay in cashپرداخت نقدی Pay by credit cardپرداخت با کارت اعتباری
اشتباه رایج Capable vs Able
کلمهی capable با ساختار زیر بکار میرود: capable of (doing) sth She is quite capable of passing the exam, provided that she does some workاو بشرط اینکه کمی کار کند، قادر به پاس کردن امتحان است. The poison was capable of killing an elephant in five minutesزهر مىتوانست در پنج دقيقه یک فيل را بكشد. […]
نحوه بیان « منو یاد … میندازی »
برای بیان ” منو یاد … میندازی ” از ساختار زیر استفاده میشود : You remind me of مثال:You remind me of my pastتو منو یاد گذشته خودم میندازی. You remind me of my late motherتو منو یاد مادر مرحومم میندازی. You remind me of my childhoodتو منو یاد دوران کودکی خودم میندازی.
اصطلاح Keep the change و ۲ اصطلاح دیگر
You just say the word تو فقط لب تر کن Seeing is believing تا نبینم باور نمی کنم Keep the change بقیه اش برای خودت
سه اصطلاح کاربردی
It’s not rocket science آپولو نیم خوای هوا کنی! It’s like talking to a brick wall انگار دارم با دیوار حرف می زنم !the pot calling the kettle black دیگ به دیگ می گه روت سیاه
pass me the phone
از ترکیب pass me برای اینکه چیزی را کسی به ما بدهد استفاده میکنیم pass me the salt please نمکو بهم بده لطفا pass me the cheese please پنیر و بهم بده لطفا pass me the phone تلفن و بهم بده pass me the keys کلیدها رو بهم بده
عباراتی برای شروع صبحت در زبان انگلیسی
As a matter of fact / in factدر حقیقت ، راستش رو بخواید As is known / as it is knownهمونطور که میدونید As was pointed out/ as noted earlierهمونطور که اشاره کردم As you knowهمونطور که میدونید Besidesگذشته از این ، علاوه بر این
add color to و give color to
add color to و give color to زمانی از عبارت add color to something استفاده می کنیم که بخواهیم با اضافه کردن جزئیات مطلبی را برای مخاطب جالب تر و هیجان انگیزتر کنیم. The lecturer told a few jokes to add color to his talks این اصطلاح بیشتر کاربرد حقوقی دارد-زمانی give color to something […]
اصطلاح «A bad apple»
A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند
کاربرد فعل ترکیبی go with
go with=accompany, accord, become, blend فعل ترکیبی “go with” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این فعل ترکیبی به معنی “هماهنگ بودن لباس ها با یکدیگر” است، یا همان “ست بودن لباس ها با یکدیگر“. به دو مثال برای این فعل ترکیبی توجه کنید: .I think that those shoes really go with your pants به […]
Monday, 23 December , 2024