اصطلاح «به جمع ما خوش آمدی»
Welcome aboard=Welcome to the team=I’m glad you’re joining the team به جمع ما خوش اومدی/ به تیم ما خوش آمدی/ معمولا در تیم های مالی و تجاری مورد استفاده قرار می گیرد. شکل رسمی تر این اصلاح اینگونه است welcome on board Usually, the air hostess, stewards, cabin crew, pilot or conductor will welcome passengers […]
اصطلاح «IN A RUSH» به چه معناست؟
In a rush= having very little time = very busy or rushed داشتن زمان بسیار کم (برای انجام کاری یا بودن در جایی). خیلی شلوغ یا عجله ای ?Sorry, I’m in a rush. Could we do this interview tomorrow ببخشید من عجله دارم میشه فردا این مصاحبه رو انجام بدیم He was […]
اصطلاح عبارتی «Water down» به چه معناست؟
water down=to dilute or weaken with water رقیق کردن با آب یا هر چیز دیگری/ تغییر با تحریف چیزی They have returned with a watered-down version of the proposal آنها با یک نسخه تحریف شده از این پیشنهاد بازگشته اند He was careful to check that his suppliers were not watering down the […]
چند عبارت کوتاه کاربردی (۱۱۱)
apart from جدای از as well as همچنین inside of توی in spite of علیرغم because of بخاطر due to بنا بر، طبق
چند عبارت و اصطلاح مهم (۱۱۰)
I am worried دلم شور میزنه Good old days یاد اون روزها بخیر Stick to your job بچسب به کارت God willing انشاالله Back to work به کارت برس It’s all your fault همش تقصیر تو است Hold your words حرف دهنتو بفهم As you wish هر جور راحتی
اصطلاحات «دل به دل راه داره»+ «تعریف و تمجید کردن»
:The feeling is mutual I’m pleased to meet you.” “The feeling is mutual!” [=I’m also pleased to meet you] من هم بهمچنین./ دل به دل راه داره :it’s like they’ve formed a mutual admiration society I can’t stand working with Tony and Linda. They praise each other from the moment they walk through the door—it’s […]
چند ترکیب کاربردی برای بیان اشتیاق به چیزی
۱۰ راه برای نشان دادن علاقه نسبت به چیزی یا کسی” I’m into it بهش علاقمندم I’m keen on it منو جذب میکنه I’m fond of it بهش علاقمندم It appeals to me به من حال میده / می چسبه It’s to my liking دوسش میدارم I’m crazy about it دیوونشم I’m attached to it […]
اصطلاح Under one’s belt
Under one’s belt داشتن مهارت به علت تجربه. از حالت مبتدی بودن خارج شدن. داشتن تجربه یک کاری. he now has almost a year as president under his belt او اکنون تقریبا یک سال به عنوان رئیس جمهور تجربه عملی دارد I want to get more experience under my belt من میخواهم تجربههای حرفه ای […]
اصطلاح By the Time
By the Time کلمهی by گاهی اوقات به معنی «تا قبل از یک زمان مشخص» است و با دو ساختار پرکاربرد زیر میتواند استفاده شود: by the time + simple present + future perfect The sun will have set by the time I get home تا قبل از اینکه به خانه برسم، خورشید غروب خواهد […]
اصطلاح «tattle on someone» به چه معنی است؟
چُغلی کردن/ اخبار غیرموثق
Monday, 23 December , 2024