واژه «Foe»
Foe : an enemy دشمن، عدو، خصم، معاند friend and foe دوست و دشمن one of his political foes یکی از دشمنان سیاسی او
نامزدهای بوکر بینالمللی معرفی شدند
نامزدهای اولیه بوکر بینالمللی درحالی اعلام شدند که نویسندگان اهل آمریکای جنوبی بخش قابلتوجهی از فهرست را به خود اختصاص دادهاند. به گزارش الفبای زبان، فهرست نامزدهای اولیه جایزه ادبی بوکر بینالمللی درحالی اعلام شد که نویسندگان اهل آمریکای جنوبی یکچهارم از نامزدها را تشکیل میدهند. «گاردین» نوشت، «سلوا آلمادا»، شاعر آرژانتینی با «رودخانه نیست»، «رودریگو […]
اصطلاح «keeping my mouth shut»
keeping my mouth shut سکوت کردن / خفه شدن و حرف نزدن When he starts talking about politics, I just keep my mouth shut وقتی در مورد سیاست شروع به صحبت می کنه من حرفی نمی زنم /سکوت می کنم She told me to keep my mouth shut about the news او به […]
عبارات و افعال با Stand
Collocations with stand Stand back عقب ایستادن Stand by کناری کسی ماندن Stand down کناره گیری کردن Stand for… مخفف….بودن Stand in جایگزین کسی شدن Stand out متمایز بودن/ نمایان بودن Stand over بالای سر کسی ایستادن Stand up ایستادن/ بلند شدن
کلماتی که با فعل « Break» می آیند
Collocations With Break Break a habit ترک عادت Break a promise شکستن عهد و پیمان Breaking off an engagement برهم زدن نامزدی Break the news to sb خبر داغ “به کسی دادن” Break the silence شکستن سکوت Break sb’s heart شکستن دل
The match was drawn/ یکی از کاربردهای Draw
The match was drawn They drew at 2_2 بازی مساوی شد آنها در ۲_۲ مساوی کردند a drawn game: The match ended in a draw یک بازی مساوی: بازی با تساوی به پایان رسید a drawn game The match ended in a draw این دیدار با تساوی به پایان رسید a car draw قرعی کشی […]
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ را بیان می کند، یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای […]
روشهای مختلف بیان چهارعمل اصلی ریاضیات
Mathematics ریاضیات( چهار عمل اصلی) به روشهای مختلف بیان چهارعمل اصلی دقت کنید: شش به اضافه دو می شود هشت. Six plus two equals eight Six and two is eight هفت منهای چهار می شود سه. Seven minus four equals three اگر از هفت چهار تا کم کنیم می شود سه. Seven taken away […]
۳ اصطلاح کاربردی/ Rat out به چه معناست؟
چندتا افعال عبارتی پر کاربرد که بعید میدونم بلد باشی To size up ارزیابی کردن the interviewer sized me up اینترویور (شخصی که از شما مصاحبه میگیرد) من رو ارزیابی کرد before buying the business I had sized up the company قبل از خرید بیزنس من شرکت رو ارزیابی کرده بودم. Rat out چوغولی کردن، […]
واژه «Dowdy »
Dowdy slovenly= untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.
Thursday, 14 November , 2024