کلماتی که بیانگر تاکید هستند
Above all از همه مهم تر Obviously آشکارا، معلوم بودن که Clearly به وضوح، مسلما Evidently از قرار معلوم، ظاهرا Actually در حقیقت، واقعا In fact در واقع ، در حقىقت certainly به طور مسلم Definitely حتما ، قطعا Extremely بى نهایت، بسیار Indeed راستی، در واقع Absolutely مسلما، حتما. ابسولوت لی Positively قطعا، بي […]
۳ اصطلاح کاربردی/keep a close watch on
the knacker’s yard کشتارگاه، سلاخ خانه A state of ruin or failure due to having become useless or obsolete. Refers to a slaughterhouse for old or injured horses Once a booming industry before the age of the Internet, home video rental has largely ended up in the knacker’s yard these days Drink like a fish […]
اصطلاح «in virtue of» به چه معناست؟
in virtue of (something) به خاطر، به دلیل؛ به وسیله Due to something; because of something; by reason of something In virtue of your years of hard work and experience in the company, we think you would be well-suited to a managerial role within the company I know that you feel the need to intervene […]
واژگان کاربردی -قسمت سوم (۱۰۴)
۸۱٫ Sprain: رگ به رگ شدن ۸۲٫ Pins and needles: سر شدن ۸۳٫ Tetanus: کزاز, Lockjaw ۸۴٫ Viral pneumonia: ذات الریه ویروسی ۸۵٫ Mumps: اوریون ۸۶٫ Obesity: مرض چاقی ۸۷٫ Fungal infection: عفونت قارچی ۸۸٫ Gastric ulcer : زخم معده ۸۹٫ Gastritis: ورم معده ۹۰٫ Malnutrition: سو تغذیه ۹۱٫ Rheumatism: روماتیسم ۹۲٫ Hemorrhage : خونریزی […]
واژگان کاربردی -قسمت اول (۱۰۲)
۱٫ headache: سردرد ۲٫ backache: كمر درد ۳٫ amnesia: بيماري فراموشي ۴٫ anemia: کم خوني ۵٫ bloodshed: خونريزي ۶٫ brain sickness: نقص عقل ۷٫ bladder stone: سنگ مثانه ۸٫ cancer: سرطان ۹٫ tooth ache: دندان درد ۱۰٫ chicken pox: آبله مرغان ۱۱٫ Sore Throat: گلو درد ۱۲٫ constipate: يبوست,خشکی ۱۳٫ depression: افسردگی ۱۴٫ ear ache: […]
چه زمان از “when” , “as, “while” استفاده میکنیم؟
When زمانی از این کلمه استفاده میشود که کاری پس از کار دیگری انجام میشود. WHEN I got home, I did my homeworks زمانی که به خانه رسیدم، تکالیفم را انجام دادم. در این مثال، شخص پس از رسیدن به خانه تکالیفش را انجام داده است. به عبارت دیگر، انجام تکالیف “یک کار “پس رسیدن […]
اصطلاح «Go easy on someone»
Go easy on someone به کسی سخت نگرفتن ۱️⃣Go easy on me . It”s my first time to do this job بهم سخت نگیر اولین بارمه که این کار رو انجام میدم.
معانی فعل ترکیبی run across
فعل ترکیبی run across دو معنی دارد؛ معنی اول این فعل ترکیبی ‘کسی را به صورت تصادفی دیدن’ است. به یک مثال توجه کنید: I ran across two of my old friends when I went back to my hometown وقتی که به زادگاهم برگشتم دو نفر از دوستان قدیمیم رو به صورت تصادفی دیدم. […]
اصطلاح «Know the ropes»
Know the ropes/ learn the ropes چم و خم كاري رو بلد بودن/ ياد گرفتن A: I’m new on this job. I need to learn the ropes B: Your supervisor is very experienced. He knows all the ropes. He can teach you everything
عبارت «across from»
across from بهمعنی «روبهرویِ» یا «مقابلِ» است. A woman was sitting across from me on the train در قطار زنی روبهروی من نشسته بود. ▫Our house is across from the post office خانهی ما مقابلِ ادارهی پست است. برای اینکه نشان دهیم چه چیز فاصله انداخته است میان دو مکان یا …، لازم است بین […]
Sunday, 10 November , 2024