couch potato کیست؟
couch potato=a lazy person فردی که مدام پای تلویزیون مشغول خورد و خوراک است/معتاد به تلویزوین این اصطلاح غیررسمی در واقع نوعی انتقاد به اشخاصی است که مدام وقت خود صرف تلویزیون می کنند I used to be a couch potato, but then I discovered the joy of outdoor activities من قبلا معتاد به تلویزیون […]
عبارات و جملات کاربردی با Banish
Banish negative thoughts دور کردن افکار منفی Banish fear از بین بردن ترس Banish doubts رفع ابهام، شک را از بین بردن Banish bad habits ترک عادات بد Banish a person from the group اخراج فرد از گروه Banish worries از بین بردن نگرانی ها Banish evil spirits دور کردن ارواح خبیث Banish stress از […]
فعل عبارتی Bear on به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) bear on به معنای “نفوذ کردن، تاثیر گذاشتن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Influence, affect The judge’s character may well bear on the final decision شخصیت قاضی ممکن است روی رای نهایی تاثیر بگذارد
اصطلاحی برای برای “احمق بودن” فرد
اصطلاح bananas وقتی برای شخص استفاده می شود به مفهوم احمق بودن و خل بودن یا عصبانی شدن فرد استفاده می شود. مثال: You must be bananas if you don’t marry him باید احمق/خل و چل باشی که باهاش ازدواج نکنی She’ll go bananas when you tell her the news او خیلی عصبانی می […]
۴اصطلاح/ وقت ندارم! _ پایه ام…
Get off my back دست از سرم بردار… I’m easy برام فرقی نداره I’m out of time وقت ندارم I’m game من پایه ام
۳ اصطلاح انگلیسی/ برنامت چیه؟
?What are you up to برنامت چیه؟ Bachelor pad خانه مجردی Stay out of it دخالت نکن
۲ عبارت مهم/ انتقاد یک طرفه و اش تمساح به انگلیسی
فعل عبارتی (phrasal verb) dish out به معنای “انتقاد یکطرفه” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Criticise, when you can’t take criticism in return He dishes it out, but gets all hurt when anyone responds او از این مساله انتقاد می کند، اما وقتی کسی جوابش را میدهد، ناراحت میشود. Crocodile tears اشک […]
۳اصطلاح جذاب!/ Learn the ropes به چه معناست؟
Learn the ropes چم و خم کار را به دست گرفتن To Dish out سرو کردن غذا Ants in your pants نگران و دلواپس داستانی بودن
چند واژه کاربردی/ bizarre به چه معناست؟
کمک کردن :make a contribution containing: متضمن ، شامل، حاوی maintaining: انفاق ، نفقه دادن remaining: باقیمانده restraining: جلوگیری کردن از ، مهار کردن elevates: بالا بردن ، بلند کردن ،ترفیع دادن induces: فراهم کردن ، وادار کردن disrupts: از هم گسیختن ، منقطع کردن determine: تصمیم گرفتن ، حکم دادن suspicions: بدگمان ، مشکوک […]
فعل cop off به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) cop off به معنای “ترک زودهنگام کار یا مدرسه” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave work or school early مثال: We copped off early on Friday because there was nothing to do ما اوایل جمعه از کار دست کشیدیم، چون کاری برای انجام دادن وجود نداشت آدرس کانال […]
Wednesday, 22 January , 2025