تفاوت see a movie & watch a movie
see a movie زمانی به کار میره که منظور دیدن فیلم در سینما باشه. watch a movie زمانی استفاده میشه که منظور دیدن فیلم از طریق تلویزیون و کامپیوتر و … باشه
قواعد جمع بستن اسم ها درانگلیسی (اسامی بیقاعده)
در حالت عادی به برخی کلمات برای جمع بستن آنها کافی است -s یا -es را بیافزاییم تا آنها جمع بسته شوند. مثال: bag=bags house=houses اما برای برخی اسامی این روش جواب نمی دهد . رایج ترین اسامی بیقاعده را در لیست زیر مشاهده میکنید: جمع <= مفرد woman => women man => men child […]
چند اصطلاح درباره «به دل نگرفتن»
None taken به دل نگرفتم. Don’t mention it اصلا حرفش رو هم نزن No sweat man بی خیال بابا Don’t put yourself through hell به خودت فشار نیار. There is no need for that guilt trip اصلا احتیاج به سرزنش خودت نیست. Take it easy زیاد سخت نگیر No harm done چيزي نشده،عيبي نداره
افعال عبارتی «Look for» & «Pass out»
Look for=Try to find فعل عبارتی (phrasal verb) Look for به معنای دنبال (چیزی یا کسی) گشتن/پیش بینی کردن، نگران بودن I’ve been LOOKING FOR all their hidden files, but I can’t find them anywhere من در جستجوی همه پرونده های مخفی آنها هستم، اما آنها را در هیچ جایی پیدا نمی کنم. Pass […]
فعل عبارتی «Ask over»
Ask over=Invite=ask round= invite ask in فعل عبارتی (phrasal verb) Ask over به معنای “دعوت کردن”است/درخواست داشتن They have ASKED us OVER for drinks on Friday اونها روز جمعه ما رو به نوشیدنی دعوت کردند. We’re asking some friends over for dinner on Saturday night ما چند دوست برای شام شنبه شب دعوت کردیم I […]
عباراتی با Owe
I owe you an apology من به تو یک عذرخواهی بدهکارم! I still owe on the car من هنوز بابت ماشین بدهکارم I owe you a drink بهت یک نوشیدنی بدهکارم I owe you my thanks مدیون تو هست/یکی طلب من به شما She still owes me for all the times I’ve helped her out […]
عبارت «To be honest»
عبارت “To be honest” رو چه در ابتدای جمله تون و چه در انتهاش میتونید بکار ببرید.این عبارت می تواند به معنای «راستش را بخواهی/صادقانه» معنی می شود. به این مثالها توجه کنید: To be honest, I think you’re really good at soccer راستشو بخوای فکر کنم تو در فوتبال خیلی ماهر هستی. I […]
واژه «Phlegmatic»+ مترادف ها
phlegmatic=showing little emotion بی عرضه، بی تفاوت، شخص خونسرد وبی رگ، شخصیت بلغمی :synonyms for phlegmatic apathetic impassive stoic and stolid He is also phlegmatic on the subject of his dealings with Hollywood او همچنین نسبت به موضوع برخوردش با هالیوود خیلی خونسرد است It’s almost unbelievably fitting that these supremely phlegmatic men live in […]
اصطلاح «غرورمو زیر پا گذاشتم» چی میشه؟
swallow your pride=pocket your pride زیر پا گذاشتن غرور/ اصطلاح pocket your pride نیز می تواند مترادف این اصطلاح باشد. He was forced to swallow his pride and ask if he could have his old job back او مجبور شد غرورش را بشکند و بپرسد که آیا می تواند شغل قبلی خود را پس بگیرد […]
چند واژه کاربردی و آزمونی (۹۳)
underrating: ناچیز شمردن، دست کم گرفتن obscuring: گمنام کردن، مبهم کردن، نامفهوم estimating: تخمین زدن، ارزیابی کردن falsifying: باطل ساختن، تزویر کردن، تحریف کردن sticking: چسبناک، الصاق، گیرافتادن adhering: بهم چسبیده بودن، جور بودن، طرفدار بودن refraining: برگردان، منع کردن، خودداری کردن benefiting: سود بردن، مزایا، نفع sewed: دوختن، خیاطی کردن folded: تا خوردن، بهم […]
Sunday, 17 November , 2024