بایگانی‌های واژگان کاربردی زبان انگلیسی - صفحه 29 از 32 - الفبای زبان
در جواب کسی که می گوید شما زشت هستید چه بگوییم؟ 13 آذر 1402
React or Reply؛

در جواب کسی که می گوید شما زشت هستید چه بگوییم؟

?«How to reply to« you’re ugly چگونه به «تو زشتی» پاسخ دهیم؟   I don’t know why you would call me ugly نمی دانم چرا مرا زشت خطاب می کنی   Your opinion of how I look doesn’t change who I am نظر شما در مورد ظاهر من تغییری در شخصیت من نمی دهد   […]

در جواب بی ادبی چه بگوییم؟ 13 آذر 1402
React or Reply؛

در جواب بی ادبی چه بگوییم؟

Behave yourself احترام خودتو نگه دار! comport yourself خودتو جمع و جور کن don’t want to be yelled at   نمی خواهم سر شما فریاد بزند Watch your mouth مراقب حرف زدنت باش. Piss off گورتو گم کن. Get out of my face از جلوی چشمام گمشو Get lost برو گمشو

اصطلاح  Pushy person 12 آذر 1402

اصطلاح Pushy person

Pushy person= forceful, aggressive, assertive آدم زورگو و حاه طلب/ آدمی که نظرش  را تحمیل می‌کنه/   She was a confident and pushy young woman او یک زن جوان با اعتماد به نفس و زورگو بود My mother encouraged us, but was never pushy مادرم ما را تشویق می کرد، اما هرگز نظرش را به […]

افعال عبارتی با Make(1) 11 آذر 1402

افعال عبارتی با Make(1)

Make a decision تصمیم گرفتن Make a prediction پیش بینی کردن Make an excuse عذر خواستن Make a war جنگ کردن Make a peace صلح کردن Make a speech سخنرانی کردن Make fun of تمسخر کردن Make progress پیشرفت کردن Make friends دوست شدن Make a noise سر و صدا کردن Make trouble مشکل درست […]

چند واژه درباره جاسوسی 08 آذر 1402

چند واژه درباره جاسوسی

clandestine مخفی- سری human sources جاسوسها  electronic sources of espionage جاسوسی از طریق شنود، ویروس و غیره espionage جاسوسی espionage service سرویس جاسوسی

Lifeblood به چه معناست؟ 08 آذر 1402

Lifeblood به چه معناست؟

Lifeblood = most essential لازم و حیاتی/ عامل حیاتی   He is the essence, the lifeblood, the very marrow of the team او جوهره، خون حیاتی و مغز تیم است the movement of coal was the lifeblood of British railways حرکت زغال سنگ عامل حیاتی راه آهن بریتانیا بود What gives the series lifeblood is […]

فعل عبارتی Look on 08 آذر 1402

فعل عبارتی Look on

   Look on= To watch as a spectator= to observe  ناظر بودن، تماشاگر بودن، نظاره‌گر بودن  I stayed with my son at his first soccer practice and looked on as the coach worked with the boys  در اولین تمرین فوتبال پسرم من هم موندم و تمرینات مربی را با بچه‌ها تماشا کردم.  Hundreds of people […]

اصطلاح «Butt of a joke» به چه معناست؟ 08 آذر 1402

اصطلاح «Butt of a joke» به چه معناست؟

Butt of a joke هدف شوخی؛ شخص یا موضوع مورد تمسخر یا تمسخر   I was the butt of the joke یعنی من محور جوک بودم. شوخی، من رو هدف قرار داد. من موضوع خنده بودم. My big brother loves to tease me—every time he opens his mouth, I’m the butt of the joke برادر […]

واژگان ضروری پیشرفته (۳)(تافل) 06 آذر 1402

واژگان ضروری پیشرفته (۳)(تافل)

aptly بطورمناسب، ازروی لیاقت، مستعدانه demonstration نمایش، تظاهرات، نشان دادن deviate منحرف شدن، پرت شدن، انحراف ورزیدن ingredients مواد تشکیل دهنده، اجزاء involuntarily بی اختیار، بدون اراده، بطور غیر ارادی marvel معجزه، اعجاز، تعجب، شگفتی moderate متوسط، معتدل، میانه، متعادل، مناسب motivate تحریک کردن، برانگیختن، تشویق کردن odd عجیب و غریب، غیرعادی، فرد profuse فراوان، […]

واژگان پیشرفته ضروری (۲)(تافل) 06 آذر 1402

واژگان پیشرفته ضروری (۲)(تافل)

acknowledge تصدیق کردن، قبول کردن، تأیید کردن، قدردانی کردن، اعتراف کردن   acquire بدست آوردن، پیدا کردن، حاصل کردن، آموختن   adage ضرب المثل، مثل، پند   assimilate وفق دادن، جذب کردن، شبیه ساختن، تلفیق کردن   assortment دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی   caliber استعداد، گنجایش، کالیبر، قطر گلوله   condensed متراکم، فشرده، […]