تفاوت کاربردی efficient و effective
کلمه efficient به سیستم هایی اشاره دارد که “سریع” و “بدون ضایعات” کار می کنند. The more efficient the engine, the less petrol it uses The more effective the engine, the less petrol it uses هر چه کارکرد موتور ماشین بهینه تر باشد، مصرف بنزین آن کمتر می شود. کلمه effective به معنی “مؤثر” و […]
چند عبارت کاربردی (۵)
Foolingگول زدن You are fooling me You are such a jerkخیلی عوضی هستی My patience came to an end حوصله ام سر رفت My patience is coming to an endحوصله ام داره سر میره
واژه contumely
=contumely=insult بیان خشمگین/ توهین کردن/درگیری لفظی ایجاد کردن A rude expression intended to offend or hurt many shames, Shrill scorn, and open contumely, but he Who filches from me something that is mine … he Perils his soul and body in the theft And dies for his small sin.
واژه soiree به چه معناست؟
soiree=party=celebration مهمانی، جشن ، دورهمی We’ll be going to a soiree across the street in about an hour
Shake a leg
hurry up به معنای عجله کردن و کلمه های معادل آن shake a leg come on chop-chop we’ll miss the bus if we don’t leave now chop-chop Get cracking Get a move on
Effect & Influence
تاثیر گذاشتنEffect Music has a positive effect on learningموسیقی تاثیر مثبتی بر یادگیری دارد. Impact Immigration had a huge impact on my lifeمهاجرت تاثیر بزرگی بر روی زندگی من داشت. Influence Psychologists believe that friends have a much stronger influence on you than family and relatives روانشناسان بر این باورند که دوستان تاثیر بیشتری بر […]
جايگزيني واژه های پارسی
به جای ابتدا ،بگو نخست به جای ابتدایی ترین، بگو ساده ترین به جای ابتلاء، بگو دچار به جای ابتکار، بگو نوآوری به جای ابدیت، بگو همیشگی به جای ابن سینا بگو پورِ سینا به جای اتباع ،بگو شهروندان به جای اتحاد، بگو همبستگی به جای اتفاق افتاد، بگو رخ داد به جای اتفاق افتادن، بگو رخ دادن به جای اتفاقات، بگو رویدادها به جای اجتناب، […]
Old habits die hard
Old habits die hardترک عادت موجب مرض است He’s ill lookingبَد تیپه، دمده Don’t waste your breath بحث بیخودی نکن money’s tight اوضاع مالی خراب I’m a man of my word من سر حرفم هستم
اصطلاحات با cut
Cut to the chase برو سر اصل مطلب Cut the crap مزخرف نگو what’s my cut? سهم من چقدره؟ Cut it out ول کن ، بس کن Cut corners میانبر زدن، ماست مالی کردن Cut down کم کردن، کاهش دادنCut up ریز ریز کردن Cut out جدا کردن Cut in وسط حرف کسی پریدن Cut […]
چند واژه کاربردی (۸۳)
deliveranceرهایی، رستگاری discretionبصیرت، احتیاط، حزم، نظر، رای، صلاحدید disengagementرهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط emancipationآزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص freedomآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی freedom liberationآزاد کردن، نجات libertyآزادی، اختیار، اجازه، فاعل مختاری liberty releaseرها کردن، رهتیی، ترخیص، پخش، آزاد کردن، مرخص کردن، spaceفرصت، درفضا جا دادن، فاصله دادن، فاصله داشتن، فاصله گذاشتن
Wednesday, 13 November , 2024