بایگانی‌های عبارات زبان انگلیسی - صفحه 59 از 85 - الفبای زبان
واژه easygoing 01 مهر 1402

واژه easygoing

easygoing=relaxed and tolerant in attitude or manner آدمی که بی خیاله/ زود ناراحت نمیشه/ He was easygoing and goodnatured او آدم بی خیال و خوش اخلاقی بود

چند واژه مرتبط (۹۳) 28 شهریور 1402

چند واژه مرتبط (۹۳)

گربه=cat کینه ای=catty ماهی=fish مشکوک=fishy بینی=nose فضول=nosy کلاس=class باکلاس=classy

…I shouldn’t have 27 شهریور 1402

…I shouldn’t have

I shouldn’t have….. من نباید باهاش ازدواج میکردمI shouldn’t have got married to him من نباید بهش میگفتمI shouldn’t have told him من نباید بهش کمک میکردمI shouldn’t have helped him من نباید بهش فکر میکردمI shouldn’t have thought about him من نباید میدیدمشI shouldn’t have seen him

افعال دو قسمتی (۲) 27 شهریور 1402

افعال دو قسمتی (۲)

set outشروع به کار کردن put offبه تاخیر انداختن back upپشتیبانی pass awayفوت شدن fall downفرو ریختن call offکنسل کردن

چند واژه ساده (۱) 26 شهریور 1402

چند واژه ساده (۱)

skirt: دامن overall: لباس کار،سرهمی sweater: ژاکت swimsuit: لباس شنا hat: کلاه shorts: شلوارک slippers: دمپایی scarf: شال،روسری socks: جوراب

درباره درصد- percent % 21 شهریور 1402

درباره درصد- percent %

در زبان انگلیسی درصد کلمه percent % است. مثال: ?A:What’s the weather forecast.B:There’s a 50 percent chance of rain پیش بینی وضع هوا چیه؟ ۵۰ درصد احتمال بارندگی وجود داره. صد در صد One hundred percent هفتاد و پنج درصدSeventy_five percent پنجاه درصد Fifty percent ده درصد Ten percent

لغات ضروری در توصیف اشخاص (۳) 21 شهریور 1402

لغات ضروری در توصیف اشخاص (۳)

cockinessگستاخی، خودنمایی conceitخودبینی، غرور، استعاره hauteurبزرگی، بزرگ منشی، ارتفاع، غرور hubrisغرور، گستاخی prideمباهات، بهترین، سربلندی، برتنی، فخر، افاده، غرور، تکبر، سبب مباهات، تفاخر کردن vainglory لاف، گزاف، خودستایی، غرور، فیس vanityبادسری، بطالت، بیهودگی، پوچی، غرور، خودبینی

چند واژه کاربردی (۹۳) 21 شهریور 1402

چند واژه کاربردی (۹۳)

Alarm clock :ساعت زنگی backpack: کوله پشتی basket: سبد book: کتاب boots: پوتین، چکمه broom: جارو دستی camera: دوربین candle: شمع clock: ساعت curtains: پرده cushion: کوسن cutter: کاتر

grouchy 20 شهریور 1402

grouchy

grouchy = irritable and bad-tempered; grumpy; complaining⠀ ⠀⠀⠀ ‌انسان بد خلق-شاکی-نق زن Your grandmother has nothing to stop her from being bored, grouchy, and lonely مادربزرگ شما برای خلاصی اش از بی حوصلگی، بداخلاقی و تنهایی چیزی ندارد. (که انجام دهد) If your usual bus driver is a grouch, he’s probably always yelling at his […]

انواع فعل نگاه کردن 20 شهریور 1402

انواع فعل نگاه کردن

Seeدیدن Lookنگاه کردن Watchتماشا کردن Stareخیره شدن Peepزیر چشمی نگاه کردن Scanبه طور کامل نگاه کردن Glanceنگاه مختصر کردن