واژه ای برای «وادار کردن/موظف بودن»
oblige=make someone legally or morally bound to an action or course of action مجبور کردن/ وادار ساختن اخلاقی یا قانونی/موظف بدون طبق قانون Her job obliges her to work overtime and on weekends شغل او او را مجبور می کند که اضافه کاری و در آخر هفته ها کار کند They asked for food and […]
واژه ای برای معانی «واژگونی/ زیر و رو شدن»
capsize=overturn accidentally این واژه به معنی واژگون/سرنگون/غرق شدن وسایل موتوری مثل ماشین و کشتی و غیره است. to capsize (verb) واژگون/ سرنگون/غرق کردن / زیرو رو کردن/نابود شدن نکته: to capsize به عنوان فعل هم می تواند با حرف اضافه و هم بدون حرف اضافه در جمله استفاده شود. مثالها: ?do you know what […]
واژه «Banquet» به چه معناست؟
banquet=a ceremonial dinner party for many people ضیافت های بزرگ مثل عروسی و کنفرانس Banquet hall سالن ضیافت/ تالار ضیافت و مهمانی they held a banquet in his honour به افتخار او ضیافتی برپا کردند a lavish five-course banquet یک ضیافت مجلل پنج نفره the wedding banquet was lovely ضیافت عروسی دوست داشتنی بود […]
اصطلاحات شخصیت منفی/ اهل رشوه بودن
He’s Open to Bribery او اهل رشوه است He’s a Bad Egg ادم ناتویی است His Metal Is Bad جنسش شیشه خورده داره(تختهش کمه) He’s Cut No Ice حناش دیگه رنگی نداره He’s a Big Shot آدم کله گنده(خیلی مشهور) ای است
اصطلاح اسلنگ «خوشمزه بازی درآوردن»
Crack a joke جک گفتن و خندیدن/ مزه پراندن/خوشمزه بازی درآوردن “crack” یک کلمه عامیانه است که به کوکائین اشاره دارد. کراک کوکائین از نوع پودری کوکائین گرفته می شود و بسیار اعتیاد آور است. He brightened enough to crack a joke at his own expense او آنقدر خوش فکر بود که به هزینه […]
اصطلاح «غرورمو زیر پا گذاشتم» چی میشه؟
swallow your pride=pocket your pride زیر پا گذاشتن غرور/ اصطلاح pocket your pride نیز می تواند مترادف این اصطلاح باشد. He was forced to swallow his pride and ask if he could have his old job back او مجبور شد غرورش را بشکند و بپرسد که آیا می تواند شغل قبلی خود را پس بگیرد […]
چند واژه کاربردی و آزمونی (۹۳)
underrating: ناچیز شمردن، دست کم گرفتن obscuring: گمنام کردن، مبهم کردن، نامفهوم estimating: تخمین زدن، ارزیابی کردن falsifying: باطل ساختن، تزویر کردن، تحریف کردن sticking: چسبناک، الصاق، گیرافتادن adhering: بهم چسبیده بودن، جور بودن، طرفدار بودن refraining: برگردان، منع کردن، خودداری کردن benefiting: سود بردن، مزایا، نفع sewed: دوختن، خیاطی کردن folded: تا خوردن، بهم […]
اصطلاح «منت سرم نذار» چی میشه؟
You always rub it in my face همش سرم منت میزاری Don’t hold that against me به روم نیار Don’t hold that over my head منت سرم نذار I get one parking ticket and he holds it over my head for six months من یک بلیط پارک گرفتم و او شش ماه […]
ضرب المثل یا اصطلاح «نوش دارو بعد از مرگ سهراب»
close the barn door after the horse has bolted این جمله را اگر تحت الفظی معنی کنیم می شه «درب طویله را بعد از در رفتن اسبها بستن» اما به عنوان اصطلاحی میشه همون ضرب المثل معروف خودمون که میگه «نوش دارو بعد از مرگ سهراب»/ کار بیهوده که دیگه خیلی دیره
اصطلاح نمکی «بزار اوضاع آروم شه»
Let the dust settle بزار اوضاع آروم شه/ صبر کن گرد و خاکا بخوابه/ شرایط واواضع احوال مساعد شه Once the dust had settled Beck defended his decision هنگامی که اوضاع آروم شد، از تصمیم خود دفاع کرد I think we need to let the dust settle and see what’s going to happen after that […]
Wednesday, 30 October , 2024