اصطلاح Get into deep water
Get into deep water گرفتار مشکلات جدی شدن/دردسر بزرگ The director knew he’d be in deep water if he didn’t mention his wife in his acceptance speech کارگردان میدانست که اگر در سخنرانی پذیرش، نامی از همسرش نبرد، دچار مشکلات جدی ای خواهد شد I missed work again because I had to study for my […]
Kitchen appliances
وسایل آشپزخانه Barbecue کباب پزBottle opener در باز کنBrazier منقلBroiler کباب پزCan opener قوطی باز کنCan puncher قوطی سوراخ کنCanister set سری قوطی های آشپزخانهCatch دستگیرهCharcoal زغال چوبCoffee boiler قهوه جوشDipper ملاقهDish drainer جا ظرفیDish towel دستمال ظرف خشک کنElectric cooker اجاق برقیFaucet شیر آبFreezer فریزرFruit juicer آبمیوه گیریGas cooker اجاق گازKerosene cooker اجاق نفتیKettle […]
اصطلاح hard hit
be hard hit تحت تاثیر قرار گرفتن/ آسیب دیدن New Zealand and Australia were particularly hard hit by the war نیوزلند و استرالیا بهویژه تحت تأثیر جنگ قرار گرفتند. Along the East Coast, towns hard hit by Superstorm Sandy are kicking off summer در امتداد ساحل شرقی، شهرهایی که توسط ابرطوفان سندی شدیدا آسیب دیده […]
!shell out
این عبارت در موقعیت های مختلف می تواند معانی متعددی را به همراه داشته باشد. خودِ shell به معنی پوسته و کاور چیزی می باشد out که با آن اضافه می شود یعنی چیزی را از پوسته و کاورش در آوردن بنابراین به صورت نمادین به معنی پول پرداخت کردن و درآوردن پول از کیف […]
چند عبارت کاربردی (۹۲)
She drives like a lunatic
کاربرد one و ones
کلمه “one” به معنای یک واحد یا یک شیء است و معمولاً به عنوان ضمیر اشاره به یک شیء قبل از آن استفاده میشود. به عنوان مثال: I have two pens. One is blue and the other one is red (من دو خودکار دارم. یکی آبی است و دیگری قرمز است.) There are many books […]
چند جمله کاربردی (۲۴)
I will put you in your place حالتو ميگيرم No offence دور از جون You can’t eat your cake and have itهم خدا رو ميخواد هم خرما what a stupid thing I did عجب غلطی کردم he is so behindطرف شوته
فرق بین speak و talk چیست ؟
هر زمان فعل speak استفاده شود معمولا گفتگو یکطرفه است. مثال: She spoke to her children اون با بچه هاش حرف زد ( یعنی بچه هاش هنگام حرف زدن مادرشون فقط گوش میدادن ) ولی زمانیکه از talk استفاده میکنیم گفتگو دو طرفه است مثال: She talked to her children اون با بچه هاش گفتگو […]
واژه Ubiquitous
Ubiquitous=found everywhere= very common خیلی معمولی/ جا افتاده بین مردم now days cafes are Ubiquitous امروزه کافه ها همه جا پیدا می شوند
Thursday, 14 November , 2024