داستان کوتاه انگلیسی «The purpose of life» همراه ترجمه 04 دی 1403

داستان کوتاه انگلیسی «The purpose of life» همراه ترجمه

 The purpose of life A long time ago, there was an Emperor who told his horseman that if he could ride on his horse and cover as much land area as he likes, then the Emperor would give him the area of land he has covered Sure enough, the horseman quickly jumped onto his horse […]

بایگانی‌های آخرین اخبار - صفحه 62 از 335 - الفبای زبان
واژه «Phlegmatic»+ مترادف ها 30 اردیبهشت 1403

واژه «Phlegmatic»+ مترادف ها

phlegmatic=showing little emotion بی عرضه، بی تفاوت، شخص خونسرد وبی رگ، شخصیت بلغمی :synonyms for phlegmatic apathetic  impassive stoic and stolid He is also phlegmatic on the subject of his dealings with Hollywood او همچنین نسبت به موضوع برخوردش با هالیوود خیلی خونسرد است It’s almost unbelievably fitting that these supremely phlegmatic men live in […]

واژه «Defunct» +مترادف ها 30 اردیبهشت 1403

واژه «Defunct» +مترادف ها

defunct= inactive منسوخ شده/ منقرض شدن/ نخ نما شدن :Synonyms of defunct extinct vanished expired gone departed bygone obsolete done مثال ها: members of a now defunct communist organization اعضای یک سازمان کمونیستی که اکنون منحل شده است. wrote for a magazine that is now defunct  نوشتن برای مجله الان دیگه منسوخ شده است She […]

جملات کوتاه انگلیسی همراه ترجمه (۴۱) 29 اردیبهشت 1403

جملات کوتاه انگلیسی همراه ترجمه (۴۱)

Insanity: Doing the same thing over and over again and expecting different results Albert Einstein ديوانگى يعنى كارى را بارها و بارها تكرار كردن و انتظار ديدن نتايج متفاوت داشتن. آلبرت انيشتين Always give a little more than you promise هميشه كمى بيشتر از آنچه قول داده اى ، ارائه كن. If you aren’t excited […]

دربارۀ واژه «ضرب‌الاجل» 29 اردیبهشت 1403

دربارۀ واژه «ضرب‌الاجل»

واژۀ عربیِ «ضرب‌الاجل» از سه جزء تشکیل شده‌است: ضرب ال‍ اجل «اجل» یعنی مهلت یا زمانِ مشخص و معیّن. یکی از معانیِ متعددِ «ضرب» هم در عربی، «تعیین کردن» است. بنا بر این مثلاً می‌گویند: ضَرَبَ لَنا أجَلًا؛ یعنی: مهلتی برایمان تعیین کرد. «ضرب‌الاجل» یعنی مهلتی که پایانش تعیین شده‌است. معادلِ انگلیسی‌اش deadline است. جزءِ […]

واژه «Careen» 29 اردیبهشت 1403

واژه «Careen»

careen =move headlong at high speed این واژه دو معنی دارد یک یبه معنای دیوانه وار رانندگی کردن/ با سرعت راندن/خارج از کنترل دیگری به معنای کشتی را روی ساحل به پهلو خواباندن یا کج کردن چیزی the train careened out of control قطار با سرعت زیادی که داشت از کنترل خارج شد High waves […]

جایزه ۲۰ هزار پوندی «دیلن توماس» از آنِ «دنیاهای کوچک» شد 29 اردیبهشت 1403

جایزه ۲۰ هزار پوندی «دیلن توماس» از آنِ «دنیاهای کوچک» شد

«کالب آزوما نلسون» نویسنده اهل غنا، جایزه «دیلن توماس» را برای دومین رمانش با عنوان «دنیاهای کوچک» دریافت کرد. به گزارش الفبای زبان، «آزوما نلسون» ۳۰ ساله در مراسمی که در سوانسی، شهر زادگاه «دیلن توماس» برگزار شد، جایزه ۲۰ هزار پوندی را دریافت کرد. جایزه «دیلن توماس» که توسط دانشگاه «سوانسی» بنیان‌گذاری شده، از […]

واژه ای برای «وادار کردن/موظف بودن» 29 اردیبهشت 1403

واژه ای برای «وادار کردن/موظف بودن»

oblige=make someone legally or morally bound to an action or course of action مجبور کردن/ وادار ساختن اخلاقی یا قانونی/موظف بدون طبق قانون Her job obliges her to work overtime and on weekends شغل او او را مجبور می کند که اضافه کاری و در آخر هفته ها کار کند They asked for food and […]

واژه ای برای معانی «واژگونی/ زیر و رو شدن» 29 اردیبهشت 1403
?Titanic history/Why didn't she Capsize

واژه ای برای معانی «واژگونی/ زیر و رو شدن»

capsize=overturn accidentally این واژه به معنی واژگون/سرنگون/غرق شدن وسایل موتوری مثل ماشین و کشتی و غیره است. to capsize (verb) واژگون/ سرنگون/غرق کردن / زیرو رو کردن/نابود شدن نکته: to capsize به عنوان فعل هم می تواند با حرف اضافه و هم بدون حرف اضافه در جمله استفاده شود. مثالها:   ?do you know what […]

واژه «Banquet» به چه معناست؟ 29 اردیبهشت 1403

واژه «Banquet» به چه معناست؟

banquet=a ceremonial dinner party for many people ضیافت های بزرگ مثل عروسی و کنفرانس Banquet hall سالن ضیافت/ تالار ضیافت و مهمانی they held a banquet in his honour به افتخار او ضیافتی برپا کردند a lavish five-course banquet یک ضیافت مجلل پنج نفره the wedding banquet was lovely ضیافت عروسی دوست داشتنی بود   […]

 اصطلاحات شخصیت منفی/ اهل رشوه بودن 29 اردیبهشت 1403

 اصطلاحات شخصیت منفی/ اهل رشوه بودن

He’s Open to Bribery او اهل رشوه است He’s a Bad Egg ادم ناتویی است His Metal Is Bad جنسش شیشه خورده داره(تخته‌ش کمه) He’s Cut No Ice حناش دیگه رنگی نداره He’s a Big Shot آدم کله گنده(خیلی مشهور) ای است