عوامل تولید فیلم در تیتراژ فیلمها به انگلیسی/ «stuntman» به چه معناست؟
Director کارگردان written نویسنده produced تهیه کننده executive producerسرمایه گذار cinematograph فیلمبردار production designerطراح تولید edited تدوین picture editor تدوینگر تصویر sound editor تدوینگر صدا studio teacher منشی صحنه caterer تدارکات gaffer نور پرداز music موسیقی costume designerطراح لباس co producer همکار تهیه کننده unite production واحد تولید cast بازیگران set designer صحنه آرا stuntman […]
اصطلاح catch a glimpse of
catch a glimpse of =catch sight, get a look دید زدن پنهانی/نگاه اجمالی انداختن به چیزی/ یک نظر دیدن Thousands of people had gathered, hoping to catch a glimpse of the Queen هزاران نفر جمع شده بودند، به امید اینکه یک نظر به ملکه ببینند glimpse of memories مرور خاطرات در یک لحظه As she […]
اصطلاح beat a record
beat a record=outpace رکورد زدن/پیشی گرفتن از همه She broke the record for the 5,000 metres او رکورد ۵۰۰۰ متر را شکست With his speed, I think he’ll break a record for running before he graduates from high school با سرعتش، فکر می کنم قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان، رکورد دویدن را خواهد شکست
اصطلاح raise money
raise money=to gather= to collect جمع آوری پول برای یک هدف خاص/ جمع آوری پول برای خیریه Our campaign’s main purpose is to raise money هدف اصلی کمپین ما جمع آوری پول است
تفاوت افعال reduce و lessen
هر دو فعل به معنای کاهش دادن است اما با تفاوت های ریز. synonyms=decrease, lessen, diminish, reduce, abate, dwindle lessen به معنای کمتر شدن؛ کاهش در مورد احساسات و احساس درد– اما تفاوت چندانی برای آن قائل نیستیم و می توان در موارد غیر از احساس درد از آن استفاده کرد. They gave her an […]
واژگان کاربردی (۹۰)
Alarm clock :ساعت زنگی backpack: کوله پشتی basket: سبد book: کتاب boots: پوتین، چکمه broom: جارو دستی camera: دوربین candle: شمع clock: ساعت curtains: پرده cushion: کوسن cutter: کاتر
چند واژه کاربردی (۸۹)
actionکنش، کردار، کار، عمل، فعل، اقدام، رفتار، جدیت، جنبش، حرکت، جریان، اشاره، تاثیر، اثر جنگ، نبرد، پیکار، اشغال نیرو های جنگی، گزارش، وضع، طرز عمل، (حقوق) اقامه ی دعوا، جریان حقوقی، تعقیب، بازی، تمرین، سهم، سهام شرکت action battleرزم، پیکار، جدال، مبارزه، ستیز، جنگ، نبرد، نزاع، زد و خورد، جنگ کردن battle blueآبی، نیلی، مستعد […]
چند واژه کاربردی (۸۸)
antecedentپیشین، پیشی، سابق، مقدم، مقدمه، سابقه، (دستور زبان) مرجع ضمیر، دودمان، تبار backdropپرده ی پشت صحنه ی تئاتر historyتاریخ، تاریخچه، سابقه، پیشینه، (پزشکی) بیمارنامه history precedentسابقه داشتن، مقدم بر، مسبوق به سابقه، ماقبل، مقدم، سابقه، نمونه recordنگاشتن، ثبت کردن، ضبط کردن، ضبط شدن ثبت، یادداشت، نگارش، تاریخچه، صورت مذاکرات، صورت جلسه، سابقه، پیشینه، بایگانی، ضبط، […]
واژه Relinquish
Relinquish=abandon=abdicate رها کردن- ترک کردن-کنار گذاشتن he doesn’t intend to relinquish the power او قصد ندارد قدرت را رها کند by signing this you relinquish your rights of ownership با امضای این، از حقوق مالکیت خود چشم پوشی می کنید !Unfortunately, you may have to relinquish some managerial control in exchange for their money متأسفانه، […]
پسوندهای کنشگر انگلیسی کدامند؟
پسوند هایی که واژه ها را تبدیل به کننده کار می کند و پسوندهای اسم فاعل می سازد: به مثال های زیر توجه کنید: Teach(er)…………………..Teacher Act(or)………………………..Actor Engine(eer)……………..…Engineer Art(ist)………………………..Artist Train(ee)……………………..Trainee
Saturday, 11 January , 2025