فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟ 26 آبان 1403

فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟

فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly     مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.

بایگانی‌های آخرین اخبار - صفحه 182 از 323 - الفبای زبان
فعل marry 27 تیر 1402

فعل marry

فعل marry حرف اضافه ندارد. به معنای ازدواج کردن. I want to marry my cousin می خواهم با دخترعمویم ازدواج کنم. I asked her to marry me ازش درخواست ازدواج کردم. فعل married to نیز به معنای ( ازدواج کردن با … ) می باشد. John got married to Alice جان با آلیس ازدواج کرد. […]

اصطلاحات و عبارات کاربردی (۷۶) 27 تیر 1402

اصطلاحات و عبارات کاربردی (۷۶)

No offence به دل نگیر None taken به دل نگرفتم chill outاستراحت کردن kick offشروع کردن back outکنار کشیدن Look forجستجو کردن Give upرها کردن، تسلیم شدن Gone upافزایش یافتن Put offبه تعویق انداختن What a pityچه حیف What a nerveچه پررو! What’s the useفایدش چیه؟ که چی؟ What a reliefآخیش، راحت شدم I’m around […]

I feel like + (verb-ing) 27 تیر 1402

I feel like + (verb-ing)

از نظر معنایی feel like مشابه want و would like است. بنابراین از فعل like جدا است . این فعل به معنای تمایل به چیزی یا انجام کاری را نشان می دهد. Here you are expressing to someone something you would enjoy doing “I feel like having a snack” “I feel like talking” “I feel […]

Let alone 27 تیر 1402

Let alone

چه برسه به این که=Let alone It is incredible that the 12-year-old managed to even reach the pedals, let alone drive the car باور نکردنی است که این نوجوان ۱۲ ساله حتی توانسته است به پدال ها برسد، چه رسد به رانندگی با ماشین. He can’t boil water, let alone prepare a dinner for eight […]

اصطلاحات و لغات مهم هتل 27 تیر 1402

اصطلاحات و لغات مهم هتل

Book accommodations:رزرو اقامتگاه Check-in at the hotel:مراحل اتاق گرفتن Stay overnight:ماندن در شب Five-star hotel:هتل ۵ ستاره Bed and breakfast:تعرفه هتل با صبحانه Boutique hotel:مهمان خانه اختصاصی و مدرن Check-out time:تایم تسویه حساب و تخلیه Hotel amenities:امکانات رفاهی هتل Room service:سرویس اتاق Single room:اتاق تک نفره Suite:اتاق مجلل هتل Complimentary breakfast:صبحانه رایگان Hotel receptionist:پذیرش هتل […]

تفاوت art و artistic در حالت های وصفی 26 تیر 1402

تفاوت art و artistic در حالت های وصفی

کلمه artistic به مفهوم “نشان دادن مهارت یا قوه تخیل یک هنرمند” است و به معنی هنری. Both my parents were highly imaginative and artistic این کلمه همچنین بیانگر ارتباط با هنر یا هنرمند است. His paintings have little artistic merit کلمه art چنانچه قبل از اسمی دیگر بکار رود و نقش وصفی داشته باشد، […]

درباره deny 26 تیر 1402

درباره deny

به معنی تکذیب کردن،انکار کردن Deny باید با یک مفعول، یک that-clause یا یک فرم -ing دنبال شود. Deny + Gerund (V-ing) The man denied stealing the camera شکل دیگر به کارگیری Deny استفاده از that بعد از deny است. The man denied that he stole the cameraI’ve never denied that there is a housing […]

اصطلاحات و لغات مهم در فرودگاه 26 تیر 1402

اصطلاحات و لغات مهم در فرودگاه

Check-in counterپیشخوان ورود Security checkpointقسمت بازرسی امنیتی Boarding gateگیت پرواز Baggage claimمحل تحویل بار Departure loungeسالن انتظار Customs declarationاظهارنامه گمرکی Flight announcementاطلاعیه پرواز Cabin crewخدمه کابین Baggage allowanceحدمجاز بار Connecting flightپرواز متصل کننده Flight delayتاخیر پرواز Baggage tagبرچسب بار و بنه Final boarding callاخرین اعلان پرواز Baggage carouselتسمه نقاله Duty-free shopفروشگاه بدون مالیات Electronic boarding […]

کتاب کمیاب هزاران پوند فروش رفت 26 تیر 1402

کتاب کمیاب هزاران پوند فروش رفت

یک نسخه چاپ اول کتاب «هابیت» که در یک حراجی خیریه پیدا شده بود، هزاران پوند فروخته شد. به گزارش الفبای زبان و به نقل از گاردین،‌ یکی از نسخه‌های چاپ اول کتاب «هابیت‌» نوشته «جی آر آر تالکین» پس از اینکه در یک فروشگاه خیریه کشف شد، اخیرا به قیمت ۱۰,۰۰۰ پوند به فروش […]

اصطلاحات روزمره(۷۵)/ Buzzkill 26 تیر 1402

اصطلاحات روزمره(۷۵)/ Buzzkill

ضدحال! Such a buzzkill چه ضدحالی! He’s such a buzzkill=buzzkiller چه آدم ضدحالیه! اصطلاح مشابه: That’s a bummerعجب ضد حالی Start from scratchاز صفر شروع کردن To size up ارزیابی کردن Rat outچوغولی کردن، لو دادن، آدم فروشی کردن suck up to someoneپاچه خواری کردن