فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟ 26 آبان 1403

فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟

فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly     مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.

بایگانی‌های آخرین اخبار - صفحه 176 از 323 - الفبای زبان
داستان Special Olympics 09 مرداد 1402

داستان Special Olympics

...A few years ago at the Seattle Special Olympics

عبارات ruthless & pushy 09 مرداد 1402

عبارات ruthless & pushy

pushy= brash=ambitious مصمم برای انجام کاری/ جاه طلب/سختگیر I used to be very pushy about my views on food من قبلاً در مورد دیدگاهم درباره غذا بسیار سختگیر بودم. ruthless هدفمند/ کسی که می داند چه می خواهد/ظالم He has a ruthless determination to succeed او عزم ظالمانه ای برای موفقیت دارد

megalopolis 09 مرداد 1402

megalopolis

megalopolis= an extremely large city کلان شهر Today Shenzhen is a megalopolis of 13 million people امروز شنژن یک کلان شهری با ۱۳ میلیون نفر است

a sobering thought 09 مرداد 1402

a sobering thought

a sobering thought فکر هوشمندانه this is a very sobering thought این یک فکر بسیار هوشیارانه است That is a sobering thought for all of us to take on board این یک فکر هشیارکننده برای همه ما است که باید آن را قبول کنیم

midden 09 مرداد 1402

midden

middenکلمه اسلنگ که در اسکاتلند استفاده می شود این کلمه توسط کشاورزان بریتانیایی برای توصیف مکانی که در آن کود گاو یا سایر حیوانات در حیاط مزرعه جمع آوری می شود استفاده می شود. synonyms for midden= mess= muddle= chaos=muck hill توده فضولات/انبوهی از ذباله/ آشفتگی

languorousبه چه معناست؟ 09 مرداد 1402
listless=spiritless

languorousبه چه معناست؟

languorous synonyms of languorous=listless=spiritless بی رمق/ سست/بی روح I felt warm and languorous احساس گرما و بی حالی داشتم

shrewd به چه معناست؟ 09 مرداد 1402

shrewd به چه معناست؟

shrewd(adjective)= good at judging people and situations

equivocate به چه معناست؟ 09 مرداد 1402

equivocate به چه معناست؟

synonyms= beat about the bush=hedge=ambiguity

اصطلاح Quick witted 09 مرداد 1402

اصطلاح Quick witted

a bit out of it 09 مرداد 1402

a bit out of it

کمی خارج از چیزی/ در حال خود نبودن She was lying on the sofa, a bit out of it a bit out of it synonyms for a bit out of it =dizzy=bewildered=lack of communication روی مبل دراز کشیده بود، کمی بیرون از آن I didn’t know anyone at the party, and I felt really out […]