فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.
واژگان کاربردی (۸۴)
Shopping mallمرکز خرید Toiletتوالت Police officeاداره پلیس Bus stopایستگاه اتوبوس Subwayمترو Taxi standایستگاه تاکسی train stationایستگاه قطار libraryکتابخانه Travel agencyآژانس مسافرتی Gas stationپمپ بنزین
لغات ضروری در توصیف اشخاص (۱)
sassy=cheeky آدم پرو toxic آدمی با افکار سمی delusional آدم متوهم denial کسی که گردن گیرش ضعیفه/ منکر همه چیز میشود high-maintenance فرد پر توقع/ (در مورد اشیا می توان به مراقبت بیش از اندازه اشاره کرد)
چند اصطلاح راجع به Time
for the time being در حال حاضر it’s about time دیگه وقتشه/ موقعشه time is money وقت طلاست
درباره فعل Agree
agree *شاید اشتباه شایع گرامری درباره فعل agree استفاده از فعل کمکی قبل این فعل است به مثال زیر دقت کنید: I am agree with you(اشتباه*) *درحالیکه که شکل صحیح استفاده از agree این است که از افعال کمکی قبل از آن استفاده نشود چون خود agree یک فعل است: I agree with you حروف […]
اصطلاح Pulling ear + چند اصطلاح کاربردی دیگر
Be in seventh heaven=Be on cloud nine-be on top of the world- تو آسمونها سير کردن/خوشحالی کردن بسیار Grease his palm سبيلش را چرب کن Breathing down someone’s neck موي دماغ شدن Tight fisted خسيس Pin in the neck مايه درد سر To step on someone’s toe پا تو کفش کسي کردن Pulling someone’s leg […]
کتاب «رفاقت در رسانههای اجتماعی» راهی بازار نشر شد
ترجمه کتاب «رفاقت در رسانههای اجتماعی» نوشته دایان جسک توسط نشر خزه منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش الفبای زبان؛ کتاب «رفاقت در رسانههای اجتماعی» با عنوان فرعی «یک اکتشاف فلسفی» نوشته دایان جسک به تازگی با ترجمه مهدی فروتن توسط نشر خزه منتشر و روانه بازار نشر شده است. دایان جسک استاد […]
مهلت ارسال آثار به یک رویداد هنری تا ۳۱ مردادماه
مهلت ارسال آثار به دبیرخانهی دَهمین دورهی انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران روز ۳۱ مردادماه ۱۴۰۲ به پایان میرسد. به گزارش الفبای زبان به نقل از ستاد خبری دَهمین دورهی انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران، علاقهمندان برای شرکت در این جایزه تا پایان مرداد ماه فرصت دارند آثار خود را به دبیرخانهی این […]
چند اصطلاح کاربردی (۸۴)
He kicked the bucket=have died مردن / به درک واصل شدن/ غزل خدا حافظي را خواند Be green in job تازه کار بودن/کم تجربه Add insult to the injury نمک به زخم پاشيدن Hit below the belt ضربه ناجوانمردانه/ناعادلانه این اصطلاح منظورش ضربه زدن به زیر کمربند است که از ورزش بوکس می آید که […]
چند عبارت کاربردی (۹)
Certifiedگواهي شده Certificate of deathگواهي فوت testimonyoral evidenceگواهي false evidenceگواهي كذب licensecertificateگواهينامه bogus certificateگواهينامه جعلي driving licenseگواهينامه رانندگي sick-leave certificateگواهینامه مرخصی استعلاجی
اصطلاح blessing in disguise
blessing in disguise synonyms of blessing in disguise=miracle=Masterpiece=A Fortunate event اتفاقی که در ظاهر بده اما خیری در آن هست/ یک اتفاق خوب غیرمنتظره علی رغم ظاهر نه چندان خوب My car broke down again, but maybe it was a blessing in disguise ماشینم دوباره خراب شد اما شاید حکمتی بود
Saturday, 16 November , 2024