فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.
کاربرد one و ones
کلمه “one” به معنای یک واحد یا یک شیء است و معمولاً به عنوان ضمیر اشاره به یک شیء قبل از آن استفاده میشود. به عنوان مثال: I have two pens. One is blue and the other one is red (من دو خودکار دارم. یکی آبی است و دیگری قرمز است.) There are many books […]
چند جمله درباره دندانپزشکی
A dentist fills decayed teeth
!The cheese is moldy
These eggs are rotten این تخم مرغ ها فاسد شده اند. This bread is stale اين نان بیات است. The milk has gone sour شیر ترش شده است. The meat is rotten گوشت فاسد شده است. The cheese is moldy پنیر کپک زده است.
مکالمه درباره قرار ملاقات
?Where shall we meet کجا همدیگر را ببینیم؟ ?What time / When shall we meet چه ساعتی / کی همدیگر را ببینیم؟ Let’s meet at the new Chinese restaurant قرار ما در رستوران جدید چینی ?Is 7:30 ok with you? / How about 7:30 ساعت ۷:۳۰ برای تو خوبست؟
ترجمه کتاب «غروب ماه کارولینا»راهی بازار شد
ترجمه کتاب «غروب ماه کارولینا» نوشته مت گلدمن توسط نشر شالگردن منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش الفبای زبان، کتاب «غروب ماه کارولینا» نوشته مت گلدمن به تازگی با ترجمه ارغوان اشترانی توسط نشر شالگردن منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب از پرفروشترین های نیویورک تایمز بوده و مت گلدمن، […]
چند جمله کاربردی (۲۴)
I will put you in your place حالتو ميگيرم No offence دور از جون You can’t eat your cake and have itهم خدا رو ميخواد هم خرما what a stupid thing I did عجب غلطی کردم he is so behindطرف شوته
چند واژه کاربردی (۹۱)
enchantment افسون، جادو، سحر hex ساحر، جادوگر، سحر و جادو کردن incantation افسون، جادو، طلسم، افسون گری، افسون خوانی، جادوگری، سحر، تبلیغات magicجادو، سحر، سحر آمیز rune شان مرموز، سخن مرموز، طلسم، سخن spell (past: spelt, spelled ; past participle: spelt, spelled) هجی کردن، املاء کردن، درست نوشتن، پی بردن به، خواندن، طلسم کردن، دل […]
فرق بین speak و talk چیست ؟
هر زمان فعل speak استفاده شود معمولا گفتگو یکطرفه است. مثال: She spoke to her children اون با بچه هاش حرف زد ( یعنی بچه هاش هنگام حرف زدن مادرشون فقط گوش میدادن ) ولی زمانیکه از talk استفاده میکنیم گفتگو دو طرفه است مثال: She talked to her children اون با بچه هاش گفتگو […]
واژه Ubiquitous
Ubiquitous=found everywhere= very common خیلی معمولی/ جا افتاده بین مردم now days cafes are Ubiquitous امروزه کافه ها همه جا پیدا می شوند
Saturday, 16 November , 2024