فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.
از من ناراحتی؟
?Are you upset with me از من دلخوری/ ناراحتی؟ Hell no معلومه که نه
لطفا به من تخفیف بدید!
please give me a discount لطفا به من تخفیف بدید !No discount تخفیف نداریم! the suit was 10% off کت شلوار ۱۰ درصد تخفیف داشت !stop haggling انقدر چونه نزن!
منو چی فرض کردی؟
?Have you no shame خجالت نمی کشی؟ ?what do you take me for منو چی فرض کردی
رنگت پریده!
you look pale رنگت پریده !Don’t interrupt me حرف منو قطع نکن !Stop butting in انقدر وسط حرفم نپر
consider (doing) sth
عبارت consider (doing) sth این فعل با ساختار زیر استفاده میشود و معنی آن فکر کردن در مورد کاری در آینده است (کاری که در آینده میخواهیم انجام دهیم): consider (doing) sth فکر کردن در مورد (انجام) چیزی/کاری To save money, we even considered repairing the roof ourselves برای صرفهجویی در پول، ما حتی به […]
آدم خوش قول!
I’m a man of my word من سر حرف خودم هستم man of his word مرد خوش قول !nothing better than a man of his word هیچ چیز بهتر از مردی (آدمی) که سر قولش می ایسته نیست!
نکتهای در مورد کلمه water
حتماً با کلمه water آشنا هستید و میدانید که به معنی “آب” است؛ کلمه water میتواند به عنوان فعل هم استفاده شود. کلمه water به عنوان یک فعل به معنی “آب دادن به” یا “آبیاری کردن” است که معمولا برای گل و گیاه و باغچه استفاده میشود. به مثالها توجه کنید: Water your plants before […]
rarer than hens’ teeth
rarer than hens’ teeth کمیاب و نادر/ به طور استثنائی نادر Incredibly scarce or rare; extremely difficult or impossible to find Support for the president is rarer than hens’ teeth in this part of the country
بازدید هیئت ترکیهای از کتابخانه ملی
رئیس موسسه عالی فرهنگ، زبان و تاریخ ترکیه ضمن بازدید از سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با رئیس این سازمان دیدار و گفتوگو کرد. به گزارش الفبای زبان به نقل از روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، دریا اورس، سفیر سابق ترکیهو رئیس کنونی موسسه عالی فرهنگ، زبان و تاریخ آتاتورک به […]
اصطلاح out of humour
out of humour= In a bad mood اوقات تلخ/ بی حوصله/ روی مود شوخی نبودن For example I think something is bugging John because he’s been rather out of humour lately After living in Gibraltar for so long, these awful London winters leave me feeling me out of humour
Sunday, 17 November , 2024