فعل عبارتی «Clear off» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Clear off به معنای “جایی را به سرعت ترک کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Leave somewhere quickly مثال: As soon as the trouble started, we cleared off همون موقع که دردسر شروع شد ما به سرعت آنجا را ترک کردیم.
عباراتی برای شروع صبحت در زبان انگلیسی
As a matter of fact / in factدر حقیقت ، راستش رو بخواید As is known / as it is knownهمونطور که میدونید As was pointed out/ as noted earlierهمونطور که اشاره کردم As you knowهمونطور که میدونید Besidesگذشته از این ، علاوه بر این
add color to و give color to
add color to و give color to زمانی از عبارت add color to something استفاده می کنیم که بخواهیم با اضافه کردن جزئیات مطلبی را برای مخاطب جالب تر و هیجان انگیزتر کنیم. The lecturer told a few jokes to add color to his talks این اصطلاح بیشتر کاربرد حقوقی دارد-زمانی give color to something […]
اصطلاح «A bad apple»
A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند
اصطلاح Bolt from the blue
Bolt from the blue=a complete surprise معنای تحت الفظی این اصطلاح به معنی درآمدن یک پیچ از آب است. یک رخداد غیرمنتظره/ اجل معلق The resignation of the chairman came like a bolt from the blue استعفای رئیس هیئت مدیره مانند یک اتفاق غیرمنتظره بود
داستان کوتاه (۳۴)
The man & the frog An old gentleman was playing a round of golf. Suddenly his ball sliced and landed in a shallow pond. As he was attempting to retrieve the ball he discovered a frog that, to his great surprise, started to speak! “Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and […]
کاربرد فعل ترکیبی go with
go with=accompany, accord, become, blend فعل ترکیبی “go with” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این فعل ترکیبی به معنی “هماهنگ بودن لباس ها با یکدیگر” است، یا همان “ست بودن لباس ها با یکدیگر“. به دو مثال برای این فعل ترکیبی توجه کنید: .I think that those shoes really go with your pants به […]
داستان کوتاه (۳۳)
The Merchant and his Donkey One beautiful spring morning, a merchant loaded his donkey with bags of salt to go to the market in order to sell them. The merchant and his donkey were walking along together. They had not walked far when they reached a river on the road.Unfortunately, the donkey slipped and fell […]
تفاوت bargain on و bargain over
فعل bargain on به معنی “وابسته بودن” و “روی چیزی حساب کردن” است. We bargain on their support for running the business ما در مورد حمایت آنها برای اداره تجارت حساب باز کردیم فعل bargain over (و گاهی bargain for) به معنی “چانه زدن” یا “رایزنی برای کسب چیزی” یا نتیجه ای خاص (مثل تخفیف […]
گرامر control
کلمه control اگر بصورت فعل در جمله بکار رود، حرف اضافه نمی گیرد. It is usually the editor that controls what goes into a newspaper The security forces are no longer able to control the situation ولی control در کاربرد اسمی می تواند با حروف اضافه of/over همراه شود. It is usually the editor who […]
اصطلاح No such luck
No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند
Sunday, 17 November , 2024