تفاوت  right now و right away 27 آبان 1403

تفاوت right now و right away

وقتی میگیم right now یعنی همین الان، همین حالا، حال حاضر Example: I’m washing the dishes right now من الان دارم ظرف هارو میشورم.   اما right away یعنی بی درنگ، بدون تاخیر Example: I need to talk to your boss right away من باید فوری با رئیست صحبت کنم

بایگانی‌های آخرین اخبار - صفحه 138 از 324 - الفبای زبان
خیلی پرتی از موضوع +دو اصطلاح دیگر 10 آبان 1402

خیلی پرتی از موضوع +دو اصطلاح دیگر

You’re way off base خیلی از موضوع پرتی ?Who asked you کی از تو نظر خواست؟ Joke’s on you ضایع شدی/ خیت شدی

تست/امتحان کردن چیزی 09 آبان 1402

تست/امتحان کردن چیزی

Give it a whirl=give something a try یک امتحانی بکن/عبارت عامیانه برای تست کردن چیزی Jack planned to give it a whirl tonight by driving around his grandfather’s favorite car جک می خواست امشب یک امتحانی/ یک دوری با ماشین مورد علاقه پدربزرگش داشته باشد I wanted to give necklace a whirl in front of […]

?What’s eating you 09 آبان 1402

?What’s eating you

?What’s eating you از چی ناراحتی؟ ?what gives قضیه چیه؟ I have a lot on my mind ذهنم خیلی درگیره

«ابراز دلخوری» به صورت جزئی از شخصی 09 آبان 1402

«ابراز دلخوری» به صورت جزئی از شخصی

I’m cross with you ازت دلخورم/ دلخوری برای مسائل جزئی I understand you’re frustrated with me, but please don’t get cross with me I’m trying my best می‌ فهمم که از من ناامید هستید، اما لطفاً از من نرنج من تمام تلاشم را می‌کنم

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی 09 آبان 1402

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی

You cut me to the quick=to hurt someone’s feelings a lot بدجوری نارحتم کردی! Her thoughtless remark cut him to the quick اظهارات بی فکرانه او مرا به شدت ناراحت کرد

اصطلاحی برای ابراز ناباوری 09 آبان 1402

اصطلاحی برای ابراز ناباوری

A likely story برای ابراز ناباوری در مورد یک مسئله استفاده می شود/ تو گفتی و منم باور کردم…/داستان سازی غیرواقعی He said he bought them all very cheaply from some guy he knows.” “That’s a likely story” او گفت که همه آنها را بسیار ارزان از یک مردی که می شناسد خریده است.” “او […]

اصطلاح «موفقیت حتمی است» 09 آبان 1402

اصطلاح «موفقیت حتمی است»

It’s in the bag=Assured of success, virtually accomplished or won موفقیت حتمیه/اطمینان از موفقیت The coach thought the trophy was in the bag مربی فکر می کرد موفقیت ما حتمی است

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر 09 آبان 1402

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر

I was skeptical شک داشتم Against my will بر خلاف میل باطنی من… If I do say so myself تعریف از خود نباشه

اصطلاح that explains it + دو اصطلاح دیگر 09 آبان 1402

اصطلاح that explains it + دو اصطلاح دیگر

Oh, that explains it پس قضیه این بوده! !You sold me منو متقاعد کردی! Bury the hatchet کدورت ها رو کنار بزار

مصالح ساختمانی 09 آبان 1402

مصالح ساختمانی

brick آجرcement سیمانconcrete بتنglass شیشهgravel شنmarble مرمرmetal فلزplastic پلاستیکsand شنslate اسلیتstone سنگwood چوب