بایگانی‌های brainwave معنی - الفبای زبان
brainwave 08 مرداد 1402

brainwave

brainwave brainwave synonyms of brainwave= a sudden clever idea= brainstorm= insight جرقه ذهنی/ ناگهانی ایده ای هوشمندانه به ذهن رسیدن/بصیرت .I couldn’t see how I could get home from the station – then I had a brainwave نمی‌توانستم ببینم چگونه می‌توانم از ایستگاه به خانه برگردم سپس یک جرقه ذهنی(فکری به کلم زد) زدم.