Get the hell out of here
Get the hell out of here برو گم شو، گورت رو گم کن؛ گور (خود را) گم کردن، رفتن گم شدن They must pack up and get the hell out of here باید اسبابهایشان را جمع کنند و بروند گم شوند. Let’s get the ball out of here, before any shooting starts بهتر است […]
اصطلاح That’s the way the cookie crumbles
That’s the way the cookie crumbles کاری است که شده/ چاره ای نیست That’s the way things go sometimes and there’s nothing you can do about it زندگی همین است، جز این نمیشود، چارهای نیست، وضعیتی که پیش آمده و کاری در مورد آن نمیتوان انجام داد You lost your job? That’s the […]
In my opinion
جملات كاربردي: I’m positive thatاطمینان دارم که.. I feel thatاحساس میکنم که.. In my opinionبه نظر من.. The way I see thingsآنطور که من میبینم..آنچه پیداست.. If you ask me…, I tend to think thatاگر از من بپرسید.. اینطور فکر میکنم که..
چند عبارت و اصطلاح (۸۱)
I am worriedدلم شور میزنه Good old daysیاد اون روزها بخیر Stick to your jobبچسب به کارت God willingانشاالله Back to workبه کارت برس It’s all your faultهمش تقصیر تو است Hold your wordsحرف دهنتو بفهم As you wishهر جور راحتی
In the red/in the black
In the red در وضعیت بحرانی به لحاظ مالی/خرج کردن بیشتر از درآمد .The company has been in the red for the last three quarters این شرکت در سه فصل گذشته در وضعیت قرمز قرار داشته است. In the black بدهکار نبودن به لحاظ مالی / یا وضعیت سود آور بودن .She hoped that her […]
لغات پرکاربرد و پیشرفته
grab: get quickly go with: to choose, pick would recommend: suggest complimentary: free still working on: not yet completed, need more time impatient: uncomfortable waiting, wanting to go fast food: food prepared and served quickly waitress: female server at a restaurant or bar fancy: nice, expensive, upscale casual: relaxed, not dressy
put on a happy face
Mind your step جلوی پاتو نگاه کن Watch your step مواظب جلوی پات باش mind (one’s) step هشدار دادن به کسی با احتیاط راه برود watch one’s step این عبارت اغلب به عنوان یک پند و اندرز، مراقبت در راه رفتن استفاده می شود. Yours sincerely به معنی ارادتمند شما؛ یک راه رسمی برای پایان […]
اعضای بدن
Forehead: پیشانی Head: سر Eye: چشم Cheek: گونه Neck: گردن Shoulders: شانه ها Arm: بازو Knee: زانو Shin: ساق پا Toe: انگشت شست Heel: پاشنه Foot: پا Leg: پا، ران پا Finger: انگشت Hand: دست Elbow: آرنج Chin: چانه Mouth: دهان Nose: بینی Ear: گوش Eyebrow: ابرو Hair: مو
چند اصطلاحات پلیسی
hands upدستا بالا Don’t moveتکون نخور hit the dirtبخواب رو زمین hand over your gunاسلحه ات رو تحویل بده frisk himجست و جوی بدنیش کنین/بگردینش spread themدست و پات رو باز کن bandit territory شهر هرت
چند اصطلاح نیمه کاربردی (۷۸)
A blessing in disguise نعمتی نهانی A dime a dozen صدتا یه غاز Beat around the bush طفره رفتن Better late than never دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است Bite the bullet دندان روی جگر گذاشتن Break a leg موفق باشید به تنهایی Call it a day متوقف کردن کار کردن روی چیزی به […]
Monday, 30 December , 2024