بایگانی‌های اصطلاحات ضروری برای آیلتس - صفحه 14 از 15 - الفبای زبان
کم و بیش! 24 مهر 1402

کم و بیش!

give or takeکم و بیش، تقریبا it’ll be ready at six, give or take a few minutes ساعت شیش آمادست، تقریبا چند دیقه دیگه I guess it’ll cost give or take 150000 euros گمونم تقریبا ۱۵۰۰۰۰ یورو آب بخوره

Long story short 23 مهر 1402

Long story short

Long story short خلاصه داستان/ مفید و مختصر گویی در زبان بریتیش برای اینکه مختصر گویی کنیم و بحث را خلاصه و مفید کنیم از این اصطلاح استفاده می کنیم. در انگلیسی آمریکایی برای این اصطلاح to make a long story short را استفاده می کنیم. to make a long story short

اصطلاح جبران می کنم 23 مهر 1402

اصطلاح جبران می کنم

come clean with me با من رو راست باش I will make amends جبران می کنم

چند اصطلاح کاربردی (۷۹) 31 تیر 1402

چند اصطلاح کاربردی (۷۹)

Are you high? بالایی؟چیزی زدی؟یک اصطلاح عامیانه است که وقتی طرف مقابل چیزی میگه یا یه جوری رفتار میکنه که  انگار حالت طبیعی نیست زبونم بند اومدWords fail me CUT TO THE CHASE vs BEAT AROUND THE BUSH ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣معنی و معادل اصطلاحCUT TO THE CHASE سر اصل مطلب رفتن، حاشیه نرفتن، صاف سراغ اصل موضوع […]

چند اصطلاحات پلیسی 31 تیر 1402

چند اصطلاحات پلیسی

hands upدستا بالا Don’t moveتکون نخور hit the dirtبخواب رو زمین hand over your gunاسلحه ات رو تحویل بده frisk himجست و جوی بدنیش کنین/بگردینش spread themدست و پات رو باز کن bandit territory شهر هرت

دو اصطلاح کاربردی (۷۴) 25 تیر 1402

دو اصطلاح کاربردی (۷۴)

We are doomed بدبخت شدیم! بیچاره شدیم Cut me some slack دست از سرم بردار، راحتم بگذار

اصطلاحات کاربردی (۷۲)/ so-called 25 تیر 1402

اصطلاحات کاربردی (۷۲)/ so-called

Hard to please سخت پسند ever sinceاز اون موقع، از وقتی که on displayدر معرض دید after youاول شما (مثلا در وارد شدن به جایی یا خوردن چیزی..) so-called آن چه دیگران می پندارند- مثلا (برای تمسخر) نکته: so-called صفت است، your so-called cure deceived by a so-called friend no doubtبی شک، قطعا strike a […]

Put something on ice 24 تیر 1402

Put something on ice

Put something on ice توقف یا به تعویق انداختن کاری یا چیزی To stop progress on something or put it on hold Example:Hey I need you to work on this project that’s due today so you’re going to have to put what you’re doing on ice

Draw the line 21 تیر 1402

Draw the line

خط و نشان کشیدن/ حد و مرز تعیین کردن : Draw the line One must draw the line somewhere To decide on a stopping past which you will not let something continue

چند اصطلاح کاربردی روزمره (۶۹) 20 تیر 1402

چند اصطلاح کاربردی روزمره (۶۹)

Hear me out firstاول گوش کن ببین چی میگم. .Sorry, I didn’t quite catch thatببخشید دقیقا متوجه نشدم چی گفتید. ?May I make a suggestionمیتونم یک پیشنهادی کنم؟ .by all meansبا کمال میل .He/she/it caught my eyeاون چشمم را گرفت./ازش خوشم اومد .I know what you are up toمی‌دونم چه کار میخواهی بکنی