۲اصطلاح کاربردی/ hit the nail on the head
دو هزاری افتادن…فهمیدن.. The penny drops She looked confused for a moment, then suddenly the penny dropped اولش گیج میزد ولی یهو دوهزاریش افتاد. ?Has the penny dropped دوهزاریت افتاد؟ I hadn’t realized that Tom was in love with Mary, but When I saw how he looked at her, the penny finally dropped اولش نمیدونستم […]
اصطلاح «a dead giveaway»
a dead giveaway تابلو بودن . چیزی که خیلی معلومه His camera is a dead giveaway that he is a tourist از دوربینش تابلوه که طرف یه توریسته The suit’s a dead giveaway he is a rich man از لباساش تابلوه که آدم مایه داریه. His accent is a dead giveaway he is an American […]
۲ اصطلاح کاربردی/ to fall for sth
کشیدن غذا to dish out I’ll dish it out, and you take it to the table من غذا رو میکشم شما ببر سر میز. ?Jon, could you dish some rice out for me, please جان میشه لظفا یه کم برنج برام بکشی؟ گول و فریب چیزی رو خوردن to fall for sth He told me […]
کتاب «روندهای جهانی تا سال ۲۰۳۰» منتشر شد
کتاب «روندهای جهانی تا سال ۲۰۳۰ (چالشها و انتخابها برای اروپا)» فرصتی است برای خوانندگان ایرانی تا با دقت و عمق، چشماندازها و چالشهایی را که در دهههای آینده در پیش روی اروپا خواهد بود، بشناسند و درک کنند. به گزارش الفبای زبان، کتاب «روندهای جهانی تا سال ۲۰۳۰ (چالشها و انتخابها برای اروپا)»، نگاهی […]
۳ اصطلاح کابردی/ on the house
رایگان….مجانی…صلواتی (غذا و نوشیدنی) on the house = if food or drink is on the house in a bar or restaurant, it is provided free by the owner These drinks are on the house. it’s the restaurant’s tenth anniversary این نوشیدنی ها مجانی هستن. مراسم دهمین سال فعالیت رستوران هستش. رفیق نیمه راه fair-weather friend […]
جملات کوتاه انگلیسی با ترجمه (۳۱)
the beauty of pure and genuine connections is they do not feel heavy even in disagreements زیبایی، پیوند خالص و اصیل به این است که حتی در اختلاف نظرها احساس سنگینی ندارید. Create new habits. Meet new people. Try a new routine. Wake up earlier. There are too many possibilities in life to not be […]
واژگان کاربردی (۱۰۵)
math-ریاضیات measurements-واحد اندازه گیری -meter – متر, centimeter – سانتیمتر, kilogram – کیلوگرم, half – نصف, circle – دایره, square – مربع temperature – دما, date – تاریخ, weight – وزن, edge – لبه, corner – گوشه
رایج ترین شغلها به زبان انگلیسی (۱۱)
adviser مشاور apprentice کارآموز chief executive مدیر عامل اجرایی executive مدیر PA دستیار شخصی operator اپراتور clerk منشی officer افسر managing director مدیرعامل acting بازیگری
۴ اصطلاح کاربردی/ In a nutshell
In a nutshell به طور مختصر وکلیدی سخن گفتن Once in a blue moon خیلی معمول نیست/ خیلی کم و ندرتا to keep up (with) رسیدن یا برابر شدن با چیزی یا کسی (معمولا در راه رفتن) to have a whale of a time خوش گذراندن و لذت بردن
۴ اصطلاح کاربردی/ I went off the deep end
I went off the deep end از شدت غعصبانیت زد به سرم – از کوره در رفتم Don’t talk behind his back پشت سرش صحبت نکن- غیبت نکن They fight like cat and dog مثل سگ و گربه به جان هم می افتند Keep your eyes open حواستو جمع کن
Wednesday, 13 November , 2024