فعل عبارتی «Act on» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Act on به معنای “تاثیر گذاشتن” است. Act on= Affect مثال: the drug acts on the brain to curb appetite این دارو بر روی مغز برای مهار اشتها اثر می گذارد The medicine only acts on infected tissue دارو فقط روی بافت آلوده تاثیر میگذارد.
عبارت «By no means» به چه معناست؟
By no means syn : by no means=in no way=not at all به هیچ وجه He is by no means a weak opponent او به هیچ وجه حریف ضعیفی نیست by no means will I go along with that decision یا به هیچ وجه با آن تصمیم همراهی نخواهم کرد It is by no […]
تعدادی عبارت کاربردی با فعل «make»
make money پول درآوردن make the most of (something) بهترین استفاده را از چیزی بردن make somebody nervous کسی را عصبی کردن make noise سر و صدا کردن make peace صلح ایجاد کردن make a phone call (to) به کسی تلفن زدن make plans (to do sth) برنامه ریختن
کاربرد عبارت «I can’t help doing sth» برای چیست؟
وقتی میخواهیم بگوییم نمیشه جلوی یه چیزی رو بگیری از عبارت I can’t help doing sth استفاده می کنیم. I can’t help crying نمی تونم جلوی گریه ام رو بگیرم. I can’t help eating نمی تونم جلوی خوردنم رو بگیرم.
چند روش برای پرسیدن قیمت در زبان انگلیسی
?How much is it ?How much does it cost ?What’s the price ?How much does it run ?How much will it cost me
واژه ای برای «رک و راست بودن» در انگلیسی
upfront صادق، رک و روراست ، بی غل و غش Adam has always been upfront with us آدام همیشه با ما روراست بوده است She wasn’t upfront about her real intentions او درمورد نیات واقعیش با ما روراست نبود.
۳ واژه انگلیسی مرتبط با پول
Income معنی: پولی که شما در ازای شغلی که دارید میگیرید، درآمد شما رو تشکیل میده Example: People on higher income should pay more taxes کسانی که درآمد بیشتری دارن باید مالیات بیشتری هم بپردازن. Salary معنی: حقوقی که شما به صورت ماهیانه دریافت میکنید. Example: The average salary for a teacher is 39,000 dollars […]
مترادفی برای فعل «Tear up»
فعل عبارتی (phrasal verb) Tear up به معنای “پاره کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: rip into pieces مثال: I tore up my ex-wife’s letters and gave them back to him همه نامه های همسر سابقم را پاره کردم و به او برگرداندم. The old photo album had been torn into pieces, […]
واژگان مرتبط با غذاخوردن/ chomp به چه معناست؟
blowout وعده غذای مفصل famished به شدت گرسنه hunger گرسنگی overindulge بیش از حد خوردن pig out تا خرخره خوردن chomp با سر و صدا جویدن (غذا) scarf out پرخوری کردن scoff سریع خوردن (مقدار زیادی غذا) underfed دچار سوء تغذیه stuffed کاملاً سیر (پس از خوردن غذا)
واژه «Numb» به چه معنی است؟
Numb definition :If a part of your body is numb, you are unable to feel it, usually for a short time نکته: در کلمه numb حرف “b ” تلفظ نمی شود. یکی از کاربرد های کلمه numb به عنوان صفت: کلمه “numb” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این کلمه مفهوم “بی حسی” را بیان […]
واژگان و کلمات
گرامر زبان انگلیسی
تازه ها/ مکالمه
- اشتباهات رایج در انگلیسی/ full with یا full of؟
- برخی جایگزین های نوشتاری در آیلتس/ «moreover» & «in addition»
- برخی معادلهای پیشرفته / «Time to hit the sack» به چه معناست؟
- اصطلاحات معادل « Very easy»
- کاربرد و استفاده از Would rather و Had better در انگلیسی
- پرویز مسجدی داستان نویس درگذشت
- رفتاردرمانی برای کودکان اوتیستیک چیست؟
Friday, 21 February , 2025