pass me the phone
از ترکیب pass me برای اینکه چیزی را کسی به ما بدهد استفاده میکنیم pass me the salt please نمکو بهم بده لطفا pass me the cheese please پنیر و بهم بده لطفا pass me the phone تلفن و بهم بده pass me the keys کلیدها رو بهم بده
عباراتی برای شروع صبحت در زبان انگلیسی
As a matter of fact / in factدر حقیقت ، راستش رو بخواید As is known / as it is knownهمونطور که میدونید As was pointed out/ as noted earlierهمونطور که اشاره کردم As you knowهمونطور که میدونید Besidesگذشته از این ، علاوه بر این
add color to و give color to
add color to و give color to زمانی از عبارت add color to something استفاده می کنیم که بخواهیم با اضافه کردن جزئیات مطلبی را برای مخاطب جالب تر و هیجان انگیزتر کنیم. The lecturer told a few jokes to add color to his talks این اصطلاح بیشتر کاربرد حقوقی دارد-زمانی give color to something […]
اصطلاح «A bad apple»
A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند
کاربرد فعل ترکیبی go with
go with=accompany, accord, become, blend فعل ترکیبی “go with” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این فعل ترکیبی به معنی “هماهنگ بودن لباس ها با یکدیگر” است، یا همان “ست بودن لباس ها با یکدیگر“. به دو مثال برای این فعل ترکیبی توجه کنید: .I think that those shoes really go with your pants به […]
اصطلاح No such luck
No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند
سه ترکیب برای «بیان عذرخواهی»
سه روش برای گفتن اینکه «مقصر من بودم/ اشتباه از من بود/ یک عذرخواهی بهت بدهکارم» My bad My mistake I owe you an apology
اصطلاح !I’m torn
I’m torn دو دلم If you are torn between two or more things, you cannot decide which to choose, and so you feel anxious or troubled اگر بین دو یا چند چیز دو دل هستید، نمی توانید تصمیم بگیرید که کدام را انتخاب کنید و بنابراین احساس اضطراب یا ناراحتی می کنید.
چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲)
I wouldn’t miss it for the world سرم هم بره آنرا از دست نمی دم. They made him liquidated سرش رو زیر آب کردند. You should meet each other in mid wayYou should meet each other in half way شما باید کوتاه بیایید. He is ahead of himselfاو سر از پا نمی شناسد. Take it […]
اصطلاح «I’m in charge of»
I’m in charge of مسئول بودن/ متصدیِ… She is in charge of hiring new employees او مسئول استخدام کارمندان جدید است My assistant will be in charge of the department in my absence معاون من در غیاب من مسئول بخش خواهد بود Mr. Smith is in charge of this class آقای اسمیت مسئول این کلاس […]
Saturday, 23 November , 2024