بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 28 از 74 - الفبای زبان
اصطلاح «A bad apple» 03 آبان 1402

اصطلاح «A bad apple»

A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند

کاربرد فعل ترکیبی go with 02 آبان 1402

کاربرد فعل ترکیبی go with

go with=accompany, accord, become, blend فعل ترکیبی “go with” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این فعل ترکیبی به معنی “هماهنگ بودن لباس ها با یکدیگر” است، یا همان “ست بودن لباس ها با یکدیگر“. به دو مثال برای این فعل ترکیبی توجه کنید: .I think that those shoes really go with your pants به […]

اصطلاح No such luck 02 آبان 1402

اصطلاح No such luck

No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند

سه ترکیب برای «بیان عذرخواهی» 01 آبان 1402

سه ترکیب برای «بیان عذرخواهی»

سه روش برای گفتن اینکه «مقصر من بودم/ اشتباه از من بود/ یک عذرخواهی بهت بدهکارم» My bad My mistake I owe you an apology

اصطلاح !I’m torn 01 آبان 1402

اصطلاح !I’m torn

I’m torn دو دلم If you are torn between two or more things, you cannot decide which to choose, and so you feel anxious or troubled اگر بین دو یا چند چیز دو دل هستید، نمی توانید تصمیم بگیرید که کدام را انتخاب کنید و بنابراین احساس اضطراب یا ناراحتی می کنید.

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲) 01 آبان 1402

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲)

I wouldn’t miss it for the world سرم هم بره آنرا از دست نمی دم. They made him liquidated سرش رو زیر آب کردند. You should meet each other in mid wayYou should meet each other in half way شما باید کوتاه بیایید. He is ahead of himselfاو سر از پا نمی شناسد. Take it […]

اصطلاح «I’m in charge of» 01 آبان 1402

اصطلاح «I’m in charge of»

I’m in charge of مسئول بودن/ متصدیِ… She is in charge of hiring new employees او مسئول استخدام کارمندان جدید است My assistant will be in charge of the department in my absence معاون من در غیاب من مسئول بخش خواهد بود Mr. Smith is in charge of this class آقای اسمیت مسئول این کلاس […]

اصطلاح «Don’t play hard to get» 01 آبان 1402

اصطلاح «Don’t play hard to get»

Don’t play hard to get ناز نکن/ I wanted her and she was playing hard to get من او را می خواستم و او برای من ناز می کرد!

اصطلاح «یاد آن روزها بخیر»! 01 آبان 1402

اصطلاح «یاد آن روزها بخیر»!

Those were the days یاد اون روزا بخیر !When I was a kid, we spent our summers at the beach. Those were the days !وقتی بچه بودم، تابستان ها را در ساحل می گذراندیم. یاد آن روزها بخیر!

اصطلاح I wasn’t born yesterday 01 آبان 1402

اصطلاح I wasn’t born yesterday

I wasn’t born yesterday=to not be stupid or easy to deceive بچه که نیستم!/ احمق و ساده نیستم You don’t fool me I wasn’t born yesterday منو احمق فرض نکن بچه که نیستم!