جملات انگلیسی کوتاه همراه ترجمه (۷۲)
I really don’t care about what anyone thinks of me. I am who I am, I do what I want and I don’t live to please you من واقعاً برام مهم نیست که کسی در موردم چه فکری می کنه. من همونی هستم که هستم، آنچه که می خوام رو انجام میدم و برای راضی […]
” let me down” به چه معناست؟
You let me down این عبارت دو معنا دارد معنای تحت الفظی آن “منو بزار زمین”ترجمه می شود ترجمه اصطلاحی آن به معنای “نا امیدم کردی” است You never let me down تو هیچ وقت منو ناامید نمی کنی
Let alone به چه معناست؟
Let aloneبه معنای چه برسه به اینکه… معنا می شود You cannot buy a boat let alone a car تو یک قایقم نمی تونی بخری چه برسه به ماشین You’re not a kid let alone a man تو یک بچه ام نیستی چه برسه به مرد
Stay still به چه معناست؟+۲اصطلاح دیگر
Stay still ثابت بمون، حرکت نکن Load the car بارِ ماشین کردن (وسایل را بار ماشین کن) Will do you good برات خوبه Fresh air will do you good هوای تازه برات خوبه
عبارات پرکاربرد با فعل Go
Collocations with “Go” Go abroad خارج رفتن Go astray راه اشتباه رفتن Go bad فاسد شدن Go bald کچل شدن Go bankrupt ورشکست شدن Go blind نابینا شدن Go crazy دیوانه شدن Go dark تاریک شدن Go deaf کر شدن Go fishing. ماهیگیری کردن Go mad هیجان زده شدن Go missing ناپدید شدن Go […]
چگونه به انگلیسی بگوییم ” ۵ نفر از ۱۰ نفر”؟
در زبان انگلیسی به دو شکل می توان این عبارت را بیان کرد. Out of In به طور مثال: ۵out of 10 students can speak about it ۵نفر از ۱۰ نفر دانش آموزان می توانند درباره ش صحبت کنند و یا ۵in10 srltudents can speak about it ۱out of 3 people know it ۱نفراز […]
couch potato کیست؟
couch potato=a lazy person فردی که مدام پای تلویزیون مشغول خورد و خوراک است/معتاد به تلویزوین این اصطلاح غیررسمی در واقع نوعی انتقاد به اشخاصی است که مدام وقت خود صرف تلویزیون می کنند I used to be a couch potato, but then I discovered the joy of outdoor activities من قبلا معتاد به تلویزیون […]
عبارت “developed a headache” به چه معناست؟
I developed a headache من به سر درد مبتلا شدم She developed an unknown disease او به یک بیماری ناشناخته مبتلا شده
“اتفاقا” به زبان انگلیسی+ مثالها
Oddly enough=by the way Oddly enough I was telling them the last night story اتفاقا داشتم داستان دیشب رو براشون می گفتم As it happens As it happens She was gonna tell me the truth اتفاقا او داشت حقیقتو رو به من می گفت
فعل عبارتی Bear on به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) bear on به معنای “نفوذ کردن، تاثیر گذاشتن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Influence, affect The judge’s character may well bear on the final decision شخصیت قاضی ممکن است روی رای نهایی تاثیر بگذارد
Wednesday, 22 January , 2025