چند اصطلاح برای «استخدام/ اخراج کردن» 02 بهمن 1403

چند اصطلاح برای «استخدام/ اخراج کردن»

To employ someone / to hire someone استخدام کردن To dismiss sb / to fire sb اخراج کردن To sack sb / to give sb the sack اخراج کردن To be sacked /to get the sack اخراج شدن To lay off sb/to lay sb off اخراج کردن  

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 19 از 98 - الفبای زبان
چند اصطلاح جذاب/ حواسم نبود & پیش می آید 18 تیر 1403

چند اصطلاح جذاب/ حواسم نبود & پیش می آید

?Did I get you right درست فهمیدم؟ ?What’s going on چه خبرا؟ No worries نگران نباشید Thank you in advance پیشاپیش ازت ممنونم Fingers crossed ایشالا It doesn’t matter مهم نیست Sorry, I wasn’t listening ببخشید حواسم نبود Things happen پیش می‌آد Oh, that. That explains it آها پس قضیه این بود Sorry to bother […]

اصطلاح  Go the extra mile 17 تیر 1403

اصطلاح Go the extra mile

Go the extra mile =extra effort این اصطلاح به معنی زیاد از حد از خود مایه گذاشتن/تلاش بیش از حد They really went the extra mile for dad and our family آنها برای پدر و خانواده شان خیلی از خود مایه گذاشتند The President vowed to go the extra mile for peace in the region […]

اصطلاح !I can’t make it 17 تیر 1403

اصطلاح !I can’t make it

I can’t make it نمی تونم بیام/ نمی تونم شرکت کنم ?are we going to the party tonight ما امشب به مهمونی می ریم؟ I’m sorry, I can’t make it متاسفم، نمی تونم بیام

اصطلاح raise a family 17 تیر 1403

اصطلاح raise a family

raise a family=to have and bring up children بچه دار شدن/ تشکیل خانواده دادن She raised a family before she went to college او قبل از اینکه به دانشگاه برود تشکیل خانواده داد

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟ 17 تیر 1403

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟

That’s remains to be seen الان مشخص نیست بعدا معلوم میشه It remains to be seen whether or not she was lying بعدا معلوم میشه دروغ می گفت یا نه

اصطلاح !It’s a long shot 16 تیر 1403

اصطلاح !It’s a long shot

!It’s a long shot احتمالش خیلی کمه you look fishy مشکوک می زنی! Drop dead برو بمیر Give me a hand بهم کمک کن give me a ride منو برسان

اصطلاح Clear as mud 16 تیر 1403

اصطلاح Clear as mud

Clear as mud=very difficult to understand : not clear at all غیرقابل فهم/مبهم/ گیج و گنگ The computer manual was as clear as mud, so we stopped reading it دفترچه راهنمای کامپیوتر اصلا قابل فهم نبود، بنابراین ما خواندن آن را متوقف کردیم mud= گل و لای

go around in circles 16 تیر 1403

go around in circles

go around in circles به دور خود چرخیدن/ درجا زدن/ The discussion kept going around in circles این بحث بدون هیچ نتیجه ای ادامه داشت

اصطلاح bad temper 16 تیر 1403

اصطلاح bad temper

He became bad-tempered and we argued constantly

اصطلاح افشاگری و علنی کردن چیزی 16 تیر 1403

اصطلاح افشاگری و علنی کردن چیزی

blow the whistle on someone Pull the rug from under someone=to sell somebody down the river افشاگری/ علنی کردن چیزی He blew the whistle on the corruption in the company او فساد در شرکت را افشاگری کرد. They were fired from their jobs after blowing the whistle on the poor management of money in the […]