Numb definition :If a part of your body is numb, you are unable to feel it, usually for a short time نکته: در کلمه numb حرف “b ” تلفظ نمی شود. یکی از کاربرد های کلمه numb به عنوان صفت: کلمه “numb” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این کلمه مفهوم “بی حسی” را بیان […]

Numb

definition :If a part of your body is numb, you are unable to feel it, usually for a short time

نکته: در کلمه numb حرف “b ” تلفظ نمی شود.

یکی از کاربرد های کلمه numb به عنوان صفت:

کلمه “numb” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این کلمه مفهوم “بی حسی” را بیان می کند، بی حسی ای که در نقطه ای از بدن مثلا بی حسی پا ها یا دست ها مثلا به دلیل نشستن طولانی مدت در یک وضعیت ثابت بوجود می آید.

 

His legs went numb after hours of sitting on the floor

بعد از ساعت ها نشستن روی زمین، پاهای او بی حس شدند.

My fingers were so numb that I couldn’t write

انگشتان دستم اونقد بی حس بودند که نتونستم بنویسم.