Abandon to =relinquish واگذار کردن به، ترک کردن، سپردن به to abandon one’s efforts دست کشیدن از تلاش Figure out=to understand or solve something فهمیدن، کشف کردن، I want to go home to the US next summer, but I need to figure out how much it’ll cost من می خواهم تابستان آینده به خانه بروم […]

Abandon to =relinquish

واگذار کردن به، ترک کردن، سپردن به

to abandon one’s efforts

دست کشیدن از تلاش
Figure out=to understand or solve something


فهمیدن، کشف کردن،

I want to go home to the US next summer, but I need to figure out how much it’ll cost

من می خواهم تابستان آینده به خانه بروم ایالات متحده، اما باید بفهمم هزینه آن چقدر است

(verb) Crumble=to break down completely =to fall into small pieces

خرد کردن، تکه تکه کردن

Crumble as a verb

The recipe calls for the herbs to be crumbled

در دستور العمل آمده است که گیاهان باید خرد شوند

crumble به عنوان اسم (noun) نوعی خوراکی است. مخلوطی از آرد و چربی که به بافت آرد سوخاری مالیده می شود و به عنوان رویه میوه پخته می شود.

crumbles, bits of crisp bacon, bread, etc

تکه های خرد شده، تکه های بیکن ترد، نان و غیره.