steer away from دوری کردن/ روی برگرداندن We need to steer away from old habits if we want to make progress ما برای اینکه پیشرفت کنیم نیازمند این هستیم که از عادت های قدیمی دوری کنیم The government has tried to steer away from both horrors دولت سعی کرده از هر دو وحشت دوری کند […]

steer away from

دوری کردن/ روی برگرداندن

We need to steer away from old habits if we want to make progress

ما برای اینکه پیشرفت کنیم نیازمند این هستیم که از عادت های قدیمی دوری کنیم

The government has tried to steer away from both horrors

دولت سعی کرده از هر دو وحشت دوری کند

Many companies also steer away from games with mature content

بسیاری از شرکت ها نیز از بازی هایی با محتوای بزرگسالان دوری می کنند

 


go astray=become lost or mislaid

گم شدن یا گمراه شدن / منحرف شدن از مسیر اصلی

 

As soon as something goes astray the belief just drains from the players

به محض اینکه چیزی به بیراهه رفت، این باور از بازیکنان خارج می شود

Many sentences go astray and become hopelessly confused because the writer does not know clearly what he wants to say

بسیاری از جملات به گمراه کننده هستند و به طور ناامیدکننده ای گیج کننده است زیرا نویسنده به وضوح نمی داند چه می خواهد بگوید.