defunct= inactive منسوخ شده/ منقرض شدن/ نخ نما شدن :Synonyms of defunct extinct vanished expired gone departed bygone obsolete done مثال ها: members of a now defunct communist organization اعضای یک سازمان کمونیستی که اکنون منحل شده است. wrote for a magazine that is now defunct  نوشتن برای مجله الان دیگه منسوخ شده است She […]

defunct= inactive

منسوخ شده/ منقرض شدن/ نخ نما شدن

:Synonyms of defunct

extinct
vanished
expired
gone
departed
bygone
obsolete
done


مثال ها:

members of a now defunct communist organization

اعضای یک سازمان کمونیستی که اکنون منحل شده است.

wrote for a magazine that is now defunct

 نوشتن برای مجله الان دیگه منسوخ شده است

She wrote for the now-defunct newspaper

او برای روزنامه منقرض شده نوشت

The substance could be used to fill defunct oil and gas wells

این ماده می تواند برای پر کردن چاه های نفت و گاز از بین رفته استفاده شود