Homebody=One whose interests center on the home   معنی: خونه دوست؛ خانه نشین- کسی که اهل فعالیت‌های بیرون خونه نیست و در خونه موندن رو ترجیح می‌ده.   Terry’s a bit of a homebody, so there was no more clubbing تری کمی خانه نشین/ خانه دوست است، بنابراین دیگر خبری از باشگاه نبود   I’ll […]

Homebody=One whose interests center on the home

 

معنی: خونه دوست؛ خانه نشین- کسی که اهل فعالیت‌های بیرون خونه نیست و در خونه موندن رو ترجیح می‌ده.

 

Terry’s a bit of a homebody, so there was no more clubbing

تری کمی خانه نشین/ خانه دوست است، بنابراین دیگر خبری از باشگاه نبود

 

I’ll be here, I’m pretty much a homebody these days

من اینجا خواهم بود، این روزها تقریباً خانه نشین هستم